آدمهای سخت انواع گوناگونی دارند. وسواسیها، یکدندهها، کمال گراها، آنهایی که روحیهی تهاجمی دارند، بدبینها و شکاکها همگی جزو آدمهای سخت هستند. اما یادتان نرود که هر آدم سختی گاهی میتواند غیرقابل تحمل شود و شما میتوانید با استفاده از کلماتی ساده، جلوی سوء تفاهمها و شروع رفتارهای منفی این افراد را بگیرید.
اگر طرف مقابلتان عصبانی و به شدت دلخور است، نشان دهید که او را میفهمید و از او بخواهید بیشتر برایتان حرف بزند.
برای کم کردن تنش و آرام کردن کسی، میتوانید از حس همدلیتان استفاده کنید. به او نگاه کنید، به او فکر کنید و بگویید: «میفهمم، باید خیلی سخت باشد». مثلا اگر همکارتان بابت مسئولیتهای جدیدش خیلی عصبانی است بگویید: «مدیر بخش به این مهمی در چنین شرکت بزرگی بودن اصلا کار سادهای نیست». ضمنا یادتان باشد عبارت ِ «تو را درک میکنم» همیشه هم تاثیرگذار نیست. بهتر است بگویید: «برای اینکه بهتر حالت را درک کنم، بیشتر برایم حرف بزن!».
اگر میبینید لازم است کسی روی چیزی بیشتر کار کند، با قدردانی شروع کنید.
اگر میخواهید به همسرتان بگویید باید کاری را که به عهدهاش گذاشتهاید بهتر انجام دهد یا مثلا همکارتان باید کاری را دوباره انجام دهد، با قدردانی و تشکر شروع کنید: «من واقعا از تو ممنونم که تلاش کردی، کارت عالی بود، یک چیزهایی هست که میتواند بهتر هم بشود، بیا با هم انجامش دهیم!».
به جای اینکه کسی را مجبور به کاری کنید، با کلمات خوشایند و ملایم دلش را به دست آورید.
کسی را مجبور به انجام درخواست خود نکنید. بهتر است روش و لحنتان ملایم باشد. مثلا اگر دوستتان وقت آزاد دارد و دوست دارید برای خرید لباس همراهیتان کند، اما او تنبل است، بگویید: «من عاشق این هستم که با تو به خرید بروم! تو خیلی خوش سلیقهای و من خودم نمیتوانم بدون نظر تو انتخاب کنم!».
اگر کسی اصرار دارد برای کاری عجله کنید بگویید که به زمان نیاز دارید.
شما این حق را دارید که فکر کنید و تصمیم درست را بگیرید؛ بنابراین بهتر است خونسردیتان را حفظ کنید، رُک و راست باشید و با مهربانی و ادب بگویید: «من به فرصتی نیاز دارم تا فکر کنم. امیدوارم درک کنی که دلم نمیخواهد اشتباه کنم!». عوض کردن موضوع بحث و نادیده گرفتن مسئله، همیشه هم جواب نمیدهد.
وقتی کسی سرتان داد میزند بگویید که از این کار خوشتان نمیآید.
شاید رئیستان باشد، اما دلیل نمیشود حق داشته باشد با شما بدرفتاری کند. وقتی کسی سرتان داد میزند بگویید که شیوهی حرف زدنش شما را ناراحت میکند، اما با کلامی مودبانه احساستان را بیان کنید. میتوانید بگویید: «درک میکنم که شما عصبانی هستید، اما من واقعا ناراحت میشوم وقتی کسی سرم داد میزند!».
نپذیرید کسی سرزنشتان کند، در عوض بگویید که کاملا مشتاق و آمادهاید در مورد مسئلهتان گفتگو کنید.
سرزنش کردن و مورد عتاب قرار دادن، هرگز راه حل نیست، حتی اگر مرتکب اشتباهی جدی شده باشید. همیشه بهتر است راهی سازندهتر پیدا کنید. اگر کسی شما را ملامت و سرزنش کرد بگویید: «حق با شماست، من کاملا مشتاق و پذیرای این هستم که در مورد اشتباهی که کردهام حرف بزنیم، اما بدون داد و فریاد!».
به طرف مقابلتان هشدار دهید که اگر با پرخاش و بیاحترامی رفتار کند، آنجا نخواهید ماند.
کسی که روحیهی پرخاشگری دارد میتواند سرتان داد بزند که یک احمق هستید و اگر شما هم با همین روش جواب بدهید، میتواند جنگی به پا شود. جواب مناسبی که میتوانید بدهید این است: «اگر به من بیاحترامی کنی، گفتگو را ادامه نخواهم داد، انتخاب خودت است که چطور رفتار کنی!». البته اگر طرف مقابل با کلمات توهین آمیز ادامه داد و پرخاش کرد، لازم است به چیزی که گفتید عمل کنید.
اگر رفتار کسی را نمیپسندید، با ملایمت اعتراضتان را نشان دهید.
در مقابل رفتارهای نادرستی که نمیپسندید، اما پرخاش و بیاحترامی هم ندارند، با ملایمت حرف بزنید و مثلا اگر هم اتاقیتان برای چندمین بار از بطری شیر شما استفاده کرده است، لازم نیست واکنشی نشان ندهید و از درون عصبانیتر شوید، در عوض بگویید: «این بار هم اشکالی ندارد، اما لازم است در مورد استفاده از مواد غذایی دوباره با هم توافقی بکنیم!».
وقتی کسی از شما انتقاد میکند.
اگر کسی دوروبرتان است که همیشه از شما ایراد میگیرد و انتقاد میکند و کاسهی صبرتان لبریز شده، داد و فریاد و جنگ و دعوا فایدهای ندارد. اول اسم طرف مقابلتان را به آرامی ادا کنید، مکث کنید، به چشمهایش نگاه کنید و بگویید: «میشود خواهش کنم در مورد کارهای من (احساسات من) محترمانهتر حرف بزنی و با من مهربانتر باشی؟».
برای اینکه طرف مقابل شما را درک کند، در مورد احساساتتان حرف بزنید.
به جای اینکه مدام سرزنش کنید و با جملاتی مانند «تو درکم نمیکنی» یا «تو همیشه همه جا را بهم میریزی»، طرف مقابلتان را بکوبید، سعی کنید از جملاتی که با «من احساس میکنم …» شروع میشوند استفاده کنید. مثلا اگر همسرتان همیشه جورابهایش را روی زمین پرت میکند و با وجود اینکه بارها به او تذکر دادهاید، باز هم بعد از یک روز سخت کاری به خانه برگشتن میبینید این کار را تکرار کرده بگویید: «من امروز آنقدر خستهام که وقتی میبینم جورابهایت را وسط اتاق پرت کردهای دلم میخواهد منفجر شوم، اما واقعا دوست ندارم با هم دعوا کنیم!».
برای اینکه کسی را آرام کنید از او بپرسید چه کمکی از دستتان برمیآید.
اگر با کسی روبرو هستید که مضطرب و پریشان است، سعی نکنید نصیحتش کنید یا راه حل پیشنهاد بدهید. در عوض بهتر است بپرسید: «کاری هست که بتوانم برایت انجام بدهم؟».
برای کنارآمدن با همکارتان در مورد هر دوتایتان حرف بزنید.
از عبارت «هر دوی ما باید …» استفاده کنید تا نشان دهید میخواهید در کارها و مسئولیتها شریک باشید و تنها یک نفر را مقصر نمیدانید. مثلا اگر با همکارتان در مورد بخشی از کار او حرف میزنید که به درستی انجامش نداده است، میتوانید بگویید: «هر دوی ما باید تمام تلاشمان را بکنیم تا نتیجهی خوبی بگیریم!». این عبارت در زندگی مشترک نیز اغلب به خوبی جواب میدهد.
وقتی تلاش میکنید در مورد مسئلهای به توافق برسید، اما موفق نمیشوید، وقفه ایجاد کنید.
شما خونسردی خود را حفظ کردهاید، رک و راست حرف میزنید و طرف مقابل را نیز سرزنش نمیکنید، اما طرف مقابلتان همچنان مثل یک بچه رفتار میکند. در چنین مواردی، توقف کنید. میتوانید بحث و گفتگویتان را به فردا یا حتی شاید زمانی دیرتر موکول کنید. میتوانید بگویید: «از آنجاییکه نمیتوانیم به توافق برسیم، میتوانیم ادامهی بحثمان را به روز دیگری موکول کنیم تا فرصت داشته باشیم به گزینهها و راه حلهای بهتری فکر کنیم!».
منبع: brightside