روزنامه خراسان – صدیقه معدنی: سریال تلویزیونی «لحظه گرگ و میش» که این روزها از شبکه ۳ مهمان خانههای مردم است، روایت خانوادهای است که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند. مرد خانواده در پی ماجراهایی دست به خیانت زده و همه اموالش را بالا میکشند، مادر خانواده هیچ تلاشی برای حفظ زندگی اش نمیکند و دختر خانواده ارتباط نامناسبی با یک پسر دارد. این سریال فرصتی شد تا تحلیلی بر ویژگیهای روابط اعضای یک خانواده سالم داشته و از تماشای این سریال، علاوه بر سرگرم شدن به دنبال یادگیری هم باشیم.
آسیبهای قهر و آشتی زوجها
در نگاه به هر خانواده توجه به این چهار عنصر یعنی ساختار (سالم یا از هم گسیخته)، ارتباط، تبادل اطلاعات و عملکرد، ماهیت وجودی آن خانواده و عملکرد کلی آن را روشن میکند و خانواده سالم را از خانواده ناسالم متمایز میسازد. در این سریال دیدیم که خانواده سروش و یاسمن یک خانواده با ساختار از هم گسیخته بود. در این خانوادهها به علت اختلاف بین والدین، همه اعضا معمولا در حالتی بین قهر و آشتی به سر میبرند که تاثیر منفی روی کودکان میگذارد.
همه زندگی کار کردن نیست
بعضی پدر و مادرها مانند همین سروش و یاسمن در این سریال برای دوری از یکدیگر، آن چنان خود را مشغول کارهای خارج از محیط خانواده میکنند که گویی تنها وظیفه آنان کار کردن و تامین مایحتاج زندگی است. وابستگی افراد خانواده به یکدیگر ناسالم است و در این موارد یا به احساسات، خواستهها و نیازهای خود بی توجه هستند یا خود را مرکز و محور عالم به حساب میآورند و خود خواهی آنان در همه رفتارهایشان تجلی پیدا میکند. همچنین افراد خانواده مسائل و مشکلات خود را انکار میکنند و به همین دلیل هم مشکلات آنان هرگز حل نمیشود و در همه ابعاد رفتاری شان تجلی پیدا میکند. در این سریال، فضای مشترک بین اعضای خانواده مثل سفره شام و تفریحات دسته جمعی خیلی کم دیده میشود.
زن و شوهر با ید گپ بزنند
ارتباط بعضی همسران فقط در حد یک سوال و جواب در روز است در حالی که هر روز باید حداقل ۲۰ دقیقه گفتگو بین زوجها درباره موضوعات مختلف مثل مسائل کاری، احوالات یکدیگر، اوضاع بچهها و مسائل خانوادگی رد و بدل شود. زن و شوهر باید زمانی را به گپ زدن با یکدیگر اختصاص دهند، اما سروش و یاسمن از هر فرصتی برای اعتراض به رفتارهای یکدیگر استفاده میکردند. در چنین شرایطی، شمع گرما و محبت در خانه کم کم رو به زوال میرود که در این سریال، دقیقا شاهد همین ماجرا بودیم.
ضعف ارتباطی مادر و دختر
همچنین ضعف ارتباط عاطفی یاسمن با دخترش نیز مسئله مهمی است که برای مادرها، درسهای زیادی دارد. گفتگو بین یاسمن با دخترش سوگند خیلی کم است. در این سریال دیدیم که سوگند به خاطر خلأهای عاطفی و نبود فضای ارتباطی گرم در خانواده به چت اینترنتی رو آورده بود که خود نشانه یک رفتار غیر انطباقی درعملکرد خانواده ناکارآمد است. یاسمن توانست ارتباط سوگند با دوست غیر همجنس اش را پایان دهد، هر چند کمی دیر و بعد از علنی شدن ماجرا. بهتر بود زودتر از اینها و با آگاهی دادن مادر به دختر خانواده درباره چهره غیرواقعی افراد در دنیای مجازی و عواقب آن، صحبتهایی با دختر صورت میگرفت و حتی لازم بود که او با سروش در این باره همفکری میکرد و او را هم مستقیم در جریان چت اینترنتی و تماسهای تلفنی سوگند با فرد غریبه میگذاشت چراکه وی زودتر از سروش با این مسئله مواجه شده بود و اقدام موثری انجام نداده بود تا دخترشان با خطر جدی روبه رو نشود.
واکنش اشتباه یاسمن به خیانت همسرش
فاصله افتادن عاطفی و سردی بین زن و شوهر موجب رخنه فرد سوم و پر کردن خلأ عاطفی و حس تایید سروش در قبال اهداف توسعه کاری اش، باعث خیانت شد. در چنین مواقعی که زوجها با کاری از همسرشان موافق نیستند، بهتر است با آرامش سعی در جلب نظر طرف مقابل داشته باشند و راههای مختلف را امتحان کنند البته کل رابطه را زیر سوال نبرند و رابطه عاطفی و وظایف همسری را با دیگر روابط و ناراحتیهای یکدیگر مختل نکنند.
یاسمن هم وقتی خطر را حس و از نوع ارتباط خانم زیوری با همسرش احساس ناراحتی کرد، باید حداقل کلامی آن را به همسرش ابراز و از او محترمانه درخواست میکرد برای رابطه خودشان حد و مرز قایل شود و در مهمانیهای کاری و … دو شریک وی را همراهی و جاذبههای سمعی و بصری خود را برای سروش بیشتر میکرد و قبل از هر اقدامی توضیحات سروش را میشنید و نیز درخواستهای خود را برای ادامه رابطه شفاف بیان میکرد چراکه به نظر میرسید با کمی صبر و انجام توصیهها میتوانست سروش را به زندگی برگرداند.
مشورت نگرفتن از مادر و مشاور
همان طور که در قسمتهای ابتدایی این سریال دیدید، یاسمن بعد از تصمیم به ازدواج به رغم مخالفتهای خانواده وقتی با ناملایمات زندگی مواجه شد، به خاطر این که مبادا سرزنش اطرافیان را درباره تصمیم به ازدواجش بشنود، از در میان گذاشتن مشکلات با مادرش امتناع کرد و حتی تلاش نکرد در این زمینه از مشاور کمک بگیرد. در حالی که او خانمی تحصیل کرده بود و حتی نیاز مالی هم نداشت تا برای رفتن به مشاوره مشکلی داشته باشد. در واقع از منبع بیرونی معتمد و با تجربهای مثل مادر و متخصصی مثل مشاور خود را محروم کرد که عاقبت همین مسئله هم کار دستش داد.