آدری هپبورن؛ افسون معصومیت و بازیگوشی
آدری هپبورن میان عشاق سینما در دنیا جایگاه خاصی دارد. ستارهای زیبا و موقر که حضور درخشان در فیلمها و هم چنین فعالیتهای بشردوستانهاش او را به یکی از چهرههای محبوب تاریخ سینما تبدیل کرده است. بیلی وایلدر افسون هپبورن را خیلی خوب توصیف کرده: «آدری هپبورن از “آن”ی برخوردار است که جاودانهاش میکند. او مثل و مانند ندارد و نمیتوان تکثیرش کرد.»
آدری هپبورن، هنرمندی است که تواناییهای بازیگری و تأثیر فرهنگیِ قویاش از او شمایلی ویژه ساخته است. در ادامه به مرور پنج تا از نقشهای ماندگار او خواهیم پرداخت.
پرنسس آن در تعطیلات رمی، ویلیام وایلر، ۱۹۵۳
«تعطیلات رمی» به عنوان اولین فیلم آدری، آینهی تمام نمای بازیگری اوست. در واقع با همین فیلم بود که پرسونای سینمایی او که تلفیق دلپذیریست از بانوییتمامعیار و دختربچهای بازیگوش، شکل گرفت. همان خصوصیتی که باعث شد مالی هسکل (منتقد فیلم) او را همتای مؤنث جیمز دین و یک ستیزهجوی آرام بنامد. پرنسس از قصر پا به فرار میگذارد تا لذتهایی عادی را که بخاطر الزامات زندگی کسلکنندهی درباری برایش دستنیافتنی بوده، تجربه کند.
ستاره در اولین نقش بلند سینمایی خود، این قدرت سحرآمیز را دارد که با شور کودکانه و نگاههای توأمان معصوم و شیطنتبارش هر صحنهای را به تسخیر خویش درآورد و کاری کند که تماشاگر همچون آقای خبرنگار به او دل ببازد. او در سکانس پایانی همهی مفهوم فیلم را در نگاههای حسرتبار و چشمهای مرطوب خود منعکس میکند. اگر هپبورن فقط همین یک فیلم را بازی میکرد، برای جاودانهشدنش کافی بود.
آرین شاواس در عشق در بعدازظهر، بیلی وایلدر، ۱۹۵۷
آدری و بیلی وایلدر پیش از این یک بار دیگر در «سابرینا» (۱۹۵۴) با یکدیگر همکاری کرده و یکی از نمونههای دلپذیر زنانِ وایلدری را خلق کرده بودند. اما شخصیت آرین در «عشق در بعدازظهر» پیچیدگیهای جذابتری دارد. کمدیرمانتیک درخشانی با دیالوگهای پر از ظرافت و شوخیهای مؤثر در جریان فیلم. آرین (هپبورن) دختر یک کارآگاه خصوصی در پاریس است که پایش به یکی از پروندههای پدرش باز میشود و با مداخلهاش در این پرونده، ماجراهای بامزه و پیشبینینشدهای اتفاق میافتد.
آدری بین دختری که در خلوتاش عاشق و دلبسته شده، اما رودررو با آقای فرانک فلاناگان (گری کوپر) با بیخیالی دل مرد محبوبش را میبرد، توازن و تعادلی عالی برقرار میکند و با ظرافت و هوشمندی، در شکلگیری شوخیها و موقعیتهای کمیک فیلم سهیم میشود. لحظههایی که آرین سر به سر فرانک میگذارد و به او دربارهی مردهای خیالی زندگیاش دروغ میگوید، حیرتانگیز است.
گابی ون در مال در داستان راهبه، فرد زینهمان، ۱۹۵۹
چهرهی آدری در این فیلم در هر سکانسی که حضور دارد، تبدیل به میدان نمایش احساسات او میشود. او به زیباترین شکل حسهای متناقضِ شخصیت گابی را در نوع نگاه مرددش بازتاب میدهد و در کلوزآپها، تلاطم و درگیری درونی خود را در صورتاش جاری میکند. نوسانی بین تمایلات عرفانی و حس وطنپرستانهی او وجود دارد و شرایط روحی وی را به هم ریخته است.
اینکه در مقام یک پرستار جسم بیماران را شفا دهد و یا در کسوت یک راهبه مرهمی بر روح زخمی آنها باشد. این دوراهی تا پایان فیلم پیش روی او هست و حتی در فصل وداع با دکتر فورتوناتی (پیتر فینچ)، با آن نگاههای پرتردید و آن مکثها و سکوتهای جانکاه، اضطراب و انزوای تمامنشدنی خود را به نمایش میگذارد.
هالی گولایتلی در صبحانه در تیفانی، بلیک ادواردز، ۱۹۶۱
اول قرار بود این نقش به مریلین مونرو برسد و اتفاقا روی کاغذ مریلین گزینهی بهتری میبود تا آدری. اما معصومیت نهفته در کلام و عمق نگاه آدری در خدمت نقش قرار گرفته و هالی را تبدیل به شمایلی ماندگار کرده است. زن بیپناهی که همهچیز، حتی خانوادهاش را ترک کرده تا روی پای خودش بایستد. سکانسی که او در قاب پنجره نشسته و با صدای آرام و لرزاناش ترانۀ «Moon River» را میخواند، همچون فرشتهای به نظر میرسد و نه فقط جرج پپارد، که هر تماشاگری را مسحور میکند.
هنری مانچینی آهنگساز این فیلم گفته بود: «ترانۀ مون ریور تا به حال بیش از هزار اجرا داشته. اما هیچکس نتوانسته آن را مثل هپبورن اینقدر عمیق و کامل اجرا کند.» آدری خونسردیِ آمیخته به ماجراجویی و لاقیدیِ هالی را عالی به تصویر میکشد و از او شخصیتی همدلیبرانگیز خلق میکند.
الیزا دولیتل در بانوی زیبای من، جورج کیوکر، ۱۹۶۴
شاید الیزا دولیتل با فاصله دشوارترین نقش عمر آدری هپبورن باشد. دختر گلفروش عام و ژولیدهای که تحت تأثیر آموزههای یک استاد آواشناسیِ دانشگاه، از این رو به آن رو شده و تبدیل به بانویی اصیل و باوقار و متشخص میشود.
موقعیت عجیب و حساس داستان (بر اساس دو نمایشنامهی «بانوی زیبای من» و «پیگمالیون») احتمالا در نگاه اول محال و ناشدنی به نظر میرسد؛ اما هپبورن با درکی درست از نقش خود، این تغییر تدریجی شخصیت را به زیبایی در میمیک و نگاهها و رفتار و حرکات بدنیاش جاری میسازد و با نحوهی بیاناش آن را در نظرمان ملموس و قابل درک جلوه میدهد. هیچکس برای حضور در این نقش بهتر از هپبورن نبود.