تیم جنایی پس از حضور در محل جنایت با پیکر بیجان پیرمرد در حالی که دست و پا و دهانش بسته بود روبهرو شدند.
جسد داخل اتاق خواب پیدا شد و بررسیها نشان میداد که پیرمرد پس از درگیری با مهاجمان به قتل رسیده است.
ماموران در ادامه متوجه شدند زمانی که جنایت رخ داده، همسر مقتول نیز در خانه بوده، اما از آنجا که پیرزن کمشنوا و معلول است، متوجه سروصدا و ورود افراد غریبه به داخل خانه نشده و از ماجرای جنایت نیز باخبر نشده است.
در بررسیهای اولیه مشخص شد گاوصندوق خانه پیرمرد نیز دزدیده شده و انگیزه جنایت چیزی جز سرقت نبوده است.
از آنجا که پسر مقتول مدعی بود در خانه پدرش دوربین مداربسته کار گذاشته بودند، ماموران سراغ این دوربین رفتند و به این ترتیب فیلم لحظه جنایت بهدست آمد.
فیلم نشان میداد که دو مرد در حالی که چهرههایشان را با نقاب پوشانده بودند، بیخبر از وجود دوربین در خانه وارد آنجا شدند و مقتول را از خواب بیدار کردند. سپس با او درگیر شده و تلاش کردند که دست و پایش را ببندند.
در همین هنگام نیز زن جوانی وارد صحنه شد و به آنها کمک کرد که دست و پا و دهان پیرمرد را ببندند. پسر مقتول وقتی چهره زن جوان را دید، گفت: «این زن همان پرستاری است که برای مراقبت از پدر و مادرم استخدام کرده بودیم.»
ماموران که از نقش زن پرستار در این جنایت اطمینان یافته بودند، تحقیقات برای دستگیری او را شروع کردند.
این زن چند روز قبل از جنایت توسط یک دفتر خدماتی به خانه پیرمرد آمده و به عنوان پرستار مشغول به کار شده بود.
تیم تحقیق راهی این دفتر شده، اما آنها هیچ شماره و سرنخی از پرستار جوان نداشتند. این زن که ثریا نام داشت از سوی زن میانسالی به شرکت معرفی شده بود و مسئولان شرکت هیچ آدرسی از وی ثبت نکرده بودند.
ماموران در ادامه سراغ زن میانسال رفتند که پرستار جوان را به شرکت خدماتی معرفی کرده بود، اما باز هم ردی از وی بهدست نیامد.
تحقیقات برای شناسایی هویت دو متهم دیگر ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان توانستند دو مرد افغان به نام جمعه و عبد را شناسایی کنند.
در حالی که جستوجو برای دستگیری آنها ادامه داشت، ماموران متوجه شدند هر سه متهم کشور را ترک کرده و به افغانستان گریختهاند.
به این ترتیب تلاش برای دستگیری آنها به پلیس بینالملل واگذار شد، اما با گذشت یک سال از جنایت، ردی از متهمان به دست نیامد.
در حالی که حدود یک سال از این ماجرا گذشته بود، کارآگاهان جنایی باخبر شدند که جمعه و عبد به خیال اینکه آبها از آسیاب افتاده است به ایران برگشته و در شهرستان کرج مشغول به کار هستند.
تیمهای عملیاتی پلیس راهی کرج شدند و محل کار متهمان را محاصره کردند. هر دو مرد افغان در عملیاتی غافلگیرانه بازداشت شدند و در همان بازجوییهای اولیه به جنایت اعتراف کردند.
این در حالی بود که همدست آنها یعنی ثریا، پس از فرار به افغانستان دیگر به ایران بازنگشته و همانجا مانده بود.
به همین دلیل تحقیقات پلیس بینالملل ایران برای یافتن مخفیگاه این زن و دستگیری او آغاز شد و با گذشت بیش از دو سال از جنایت در نهایت پلیس اینترپل موفق شد این زن را در افغانستان دستگیر کند.
ثریا در بازجوییها گفت: یک ماه قبل از جنایت با عبد دوست شدم. وقتی متوجه پول و طلا در گاوصندوق شدم موضوع را به عبد گفتم و او نقشه سرقت را طراحی کرد.
در ابتدا قرار نبود کسی کشته شود، اما با مقاومت پیرمرد مجبور به قتل او شدیم. با یک پراید گاوصندوق را به ساختمانی نیمهکاره برده و آنجا قفل را شکستیم.
داخل گاوصندوق حدود چهار میلیون تومان پول و مقداری طلا بود که آنها را سرقت کرده و به افغانستان گریختیم.
با تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهمان هفته گذشته به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده پای میز محاکمه قرار گرفتند.
در ابتدای این جلسه اولیای دم مقتول برای قاتل درخواست قصاص کردند. سپس ثریا در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: یک ماه قبل از جنایت با عبد آشنا شدم و با هم در ارتباط بودیم.
وقتی برای کار به خانه پیرمرد رفتم، متوجه گاوصندوق شدم. موضوع را به عبد گفتم و او و دوستش مرتکب قتل شدند. وقتی میخواستند دست و پای مقتول را ببندند، او مقاومت کرد که من کمکشان کردم.
در ادامه عبد در جایگاه قرار گرفت و با قبول اتهام قتل و سرقت گفت: ثریا در این قتل هیچ نقشی نداشت.
من و جمعه قتل را انجام دادیم. در سالن با مقتول درگیر شدیم و او را به داخل اتاق بردیم. در آنجا دست و پای او را بستیم.
خیلی مقاومت میکرد. به همین خاطر دهانش را هم بستیم . وقتی ما از خانه خارج میشدیم او هنوز زنده بود.
رئیس دادگاه: اولیای دم اعلام کردند در گاوصندوق بیش از دو کیلو طلا بوده، طلاهای سرقتی را چه کردید؟
عبد: این موضوع صحت ندارد. فقط 250 گرم طلا بود که در افغانستان فروختم. سهم من صد هزار تومان شد.
جمعه هم وقتی در جایگاه قرار گرفت، در دفاع از خود گفت: من و عبد با هم دوست بودیم. یک روز سراغ من آمد و ماجرای سرقت گاوصندوق را مطرح کرد.
شب وقتی مقابل خانه رسیدیم، ثریا در را برای ما باز کرد. وارد خانه شدیم و فقط دست و دهان پیرمرد را بستیم. بعد هم دو نفری گاوصندوق را برداشتیم و محتویات آن را سرقت کرده و به افغانستان رفتیم.
پس از دفاعیات متهمان و وکلای آنها قضات دادگاه کیفری برای صدور حکم وارد شور شدند.