ماجرای خمرههای پیدا شده در شهر ری به کجا رسید؟
به گزارش راگانیوز ، در کوچه «زحمتکش»، گنجی هزارساله پیدا شده. بین اهل محل چو افتاده که «حتما سکه طلاست.» از صبح یکشنبه که بیل مکانیکی زمین را شکافت و خورد به دو خمره بزرگ، آدمها از این طرف و آن طرف شهرری میآیند به این کوچه و از تنها درز بین ورقهای آلومینیومی، توی چاله بزرگی را دید میزنند و دنبال گنج میگردند. قرار است ساختمان بلندی از این گود سردربیاورد اما یک هفته است که کار خوابیده. مسئول پروژه از آن وقت کنار گود بزرگِ زمین حاضر است و یکییکی به آدمهای کنجکاو جواب میدهد: «نه آقا، سکه کجا بود؟ دو تا خمره بود، دو تا خمره بزرگ ذخیره غلاتِ مردم قدیم.» بعد دوربینهای تازه نصبشده روی تیر برق را به همه نشان میدهد که «مستقیم وصلاند به نیروی انتظامی.» اکنون چهار روز گذشته و دو خمره بزرگ هزار ساله، قدِ دو تا آدمِ هزار ساله، هنوز در دل دیوارند؛ یکی شکسته و یکی سالم. این نخستین بار نیست که در ری زمینی را میشکافند و نشانی از تاریخ این شهر بیرون میزند.
باستان شناسان پس از بازدید از خمره ها گفته اند که آثار کشف شده مربوط به قرن چهارم و پنجم اند. آنها اکنون در حال حفاری در محل کشف خمره ها هستند اما هنوز اثر دیگری پیدا نکرده اند.
«سکهها را بردند برای خودشان»
«مهدی»، از ساکنان این کوچه میگوید یکشنبه تا غروب دور گودال پر از آدم بود و خودروها پشت هم سوار شده بودند تا دم غروب که هوا سرد شد و همه رفتند سر خانه و زندگیشان. حالا که سه روز از ماجرا گذشته، کوچه زحمتکش خلوتتر شده، اما اهالی هنوز سوال دارند. مثل دو تا پسربچهای که آمدهاند با زحمت آلومینیومها را از هم باز میکنند تا آن پشت را دید بزنند یا مثل همه رهگذرانی که به هر دری میزنند تا بروند توی گودال و دو خمره تاریخی را از نزدیک ببینند. «آقا تو رو خدا. همه دیدهاند، بگذارید من هم ببینم.» زن چادرش را محکم گرفته که باد نبرد و ایستاده به اصرار. به محض اینکه دو نفر دم گودال میایستند، رهگذران دیگر هم به جمع میپیوندند و دوباره بحث درمیگیرد که «سکهها را خالی کردند و بردند برای خودشان.» مهدی میگوید: «میگفتند پنج تا خمره بوده. این چیزی بود که من شنیدم. میگفتند سه تایش را برداشتهاند و این دو تا باقی مانده، اما مردم زیاد حرف میزنند.» از نظر او «اینکه چو افتاده کوزهها پر از سکه طلا بوده، دروغ است.» وسط این بگو و مگوها، مردی راه را باز میکند و میرود داخل و زنی پشت سرش. فریاد صاحب پروژه بالا میرود: «حاج آقا بفرمایید بیرون. خانم بفرمایید خواهش میکنم.» بعد اخمهایش را میکند توی هم که «ای بابا! عجب داستانی شده. نیروی انتظامی چهارتا دوربین اینجا گذاشته و کسی جرات ندارد حرکت اضافی بکند، اما انگار اینها عین خیالشان نیست. دارند آبروی مرا میبرند.» دوباره یکی دیگر میپرسد: «کدام ور است؟ اینور؟ بابا ما همسایهایم. میخواهیم ببینیم، نمیخواهیم که بدزدیم.» پیمانکار هم از سر استیصال دستش را میزند به پیشانی و جواب میدهد که «قیافهاش عین همانی است که در عکسها بوده.»
آن روز یکی از همسایهها خبر داده بود که دیوار خانهاش، درست کنار این گودال، ترک برداشته. پیمانکار هم رفته بود پی کار آن دیوار و تا برگردد راننده بیل مکانیکی بدو بدو آمده بود تا ماجرا را خبر بدهد. تا بفهمند چه شده، نیروی انتظامی هم رسیده بود. «حالا کارمان را خواباندند تا دو ماه، این روزگار ما است.»
رهگذری با خنده فریاد میزند: «آقا سهم طلاهای من چه شد؟» پیمانکار خندهای عصبی میکند و یکی دیگر میپرسد: «آقا دادند دولت برد؟» و دیگری میگوید: «مرد حسابی، یک چیزی برای خودت برمیداشتی، بعد پلیس خبر میکردی.» و جواب میشنود که «آخر چیزی آن تو نبود حاج آقا.» پیرمرد و همراهش به هیجان میگویند: «ما شنیدیم که گنج درآمده. خودمان تا امروز هرچه کندیم و پایین رفتهایم به هیچ جا نرسیدیم. خوش به حال شما.» پیمانکار با اوقات تلخی میگوید: «خداوکیلی این چند روز کلافه شدم. یک چیزهایی نوشتهاند در خبرها که آدم مخش سوت میکشد. نوشتهاند طرف طلا پیدا کرده و همه را برداشته برای خودش. نوشتهاند سکه طلا ریخته بیرون همه را برداشتهاند. کِی همچین اتفاقی افتاده؟ آخر آدمِ حسابی! من کارم لنگ مانده توی این سرما. مردم که فقط کم مانده داربست را بیاورند پایین. آخر کنجکاوی تا کجا؟ چند بار بگویم تنها چیزی که پیدا شد هم همین دو تا خمره بود. دکترِ میراث فرهنگی تا رسید و دید گفت اینها محل ذخیره غلات در دوران قدیم است. بعد میگویند صاحبخانه این کوزهها را خالی کرده. آخر چطور ممکن است وقتی این دو کوزه با این استحکام توی عمق زمین فرورفتهاند، من بتوانم آنها را خالی کنم؟» پیرمردی به خنده میگوید: «خدا بهتان صبر بدهد.»
کارگر خرده سیمانهای بازمانده را از توی کوچه جمع میکند و میبرد پشت ایرانیتها. برای مردم داستان «پیدا شدن گنج» همیشه جذاب است و از جایشان جُم نمیخورند.
در کانالهای تلگرامی عکسی جعلی دست به دست میشود از کوزهای پر از طلا که زیرش نوشته: «تصویر جدید سکههای پیدا شده در شهرری.» بعضی قانع شدهاند که این خمرهها مخصوص ذخیره غلات است و بعضی میگویند سکههایی پیدا شده و «بردهاند برای خودشان.» میراث فرهنگی تهران و شهرری یک روز بعد از اینکه خبر همه جا پیچید، وجود سکههای طلا و اشیای قیمتی را تکذیب کردند، کارشناسان باستانشناسی و تاریخ هم همین طور.
یافتهها به مخزن موزه میروند
صدای اذان با شب میدود توی کوچه و مردم کمکم میروند. در این چند روز خیلی از مسئولان شهری و میراثی به اینجا سر زدهاند؛ «معاون دادستان تهران، شهردار، معاون میراث فرهنگی و نیروی انتظامی.» کار پیمانکار هم شده جواب دادن به مردم. «از یکشنبه که این طور شد آدمهای میراث فرهنگی بالای ٢٠ بار به اینجا سر زدهاند. نیروی انتظامی دو تا مامور کاشته اینجا که اتفاقی نیفتد. خودم هم شبها توی ماشین میخوابم و تا صبح نگهبانی میدهم.» خمرهها هم آخر و عاقبت خوبی ندارند. هر بار که کلنگی در ری به زمین میخورد و اثری تاریخی بیرون میزند، عاقبتش رفتن به مخزن است، نه ویترینهای موزهای. شهرری موزه ندارد و هر سفالینهای که پیدا میشود بعد از سالها در مخزنها هم از یاد میرود. روز یکشنبه هم امیر مصیب رحیمزاده، رئیس اداره میراث فرهنگی شهرری، درباره عاقبت خمرههای کشف شده ری به «ایرنا»گفته بود که «تمام این آثار به مخازن موزههای تهران منتقل میشوند، چراکه شرط اول نگهداری از آثار تاریخی در یک منطقه، داشتن موزهای با تجهیزات کامل و اصولی است که به لحاظ امنیتی تأمین باشد. سایر آثار کشف شده از شهر ری نیز در مخزن موزههای استان تهران پخش هستند.»
خمرهها همدوره برج طغرلاند
« شبیه این خمرهها را هر کسی نداشته، به احتمال زیاد، محل کشف این آثار، کاروانسرا بوده یا آب انبار و ملک یک حاکم یا فرد ثروتمند.» احمد ابوحمزه، ریشناس و موسس مرکز مطالعات راگا این طور میگوید. او که دکترای تاریخ دارد، حدس میزند که به احتمال زیاد این خمرهها مربوط به دوره سلجوقیان باشد، یعنی هزارسال پیش.«درست است که ری ٨هزارسال قدمت دارد اما این از ارزش خمرههای کشف شده کم نمیکند. با این کشف کمکم پازل تاریخ ری کامل میشود. باستانشناسان باید اطراف این محوطه را هم بررسی کنند. این اتفاق اهمیت جایگاه و تمدن چندهزار ساله ری را نشان میدهد.» به گفته ابوحمزه خمرههای پیدا شده، با برج طغرل هم دورهاند: «ساختن این سفالها که قدشان از یک متر هم بیشتر است، کار هر کسی نبوده. در زمان سلجوقیان چنین خمرههایی فقط در کارگاههای ری و نیشابور ساخته میشد. در آتشکده تپه میل ری هم چند نمونه از این خمرهها نگهداری میشود که مربوط به دوره اسلامی است.»
عضو هیأتعلمی دانشگاه مفتح از شایعه «سکههای طلا» هم میگوید: « اگرچه شهرری در دورهای از تاریخ دارالضرب (محل ضرب سکه) بوده، اما سکههای طلا و نقره را در این خمرههای بزرگ نگه نمیداشتند. در این خمرهها گندم و حبوبات برای یکسال نگهداری میشد و به میزان نیازشان از دریچه کوچکی که در پایین این خمرهها با چوب پنبه پر میشد، برمیداشتند و دوباره چفتش میکردند.»
در موزه ایران باستان اشیای چشمه علی -سفالهای منقوشی که اریک اشمیت به دست آورد و بازماندهای از نخستین تمدن فلات ری است- نخستین اشیایی هستند که به چشم میآیند. ابوحمزه میگوید: «در تمام موزههای دنیا نمونههایی از سفالهای ری وجود دارد.» او از تخریب چندباره ری با حمله مغولها و زلزلههای مهیب یاد میکند: «ری در دوره اسلامی شهر مهمی بوده و در دوره صفویه و زندیه هم همینطور اما در زندیه با زلزله بزرگی که رخ میدهد، شهر از بین میرود و تنها حرم حضرت عبدالعظیم و اطراف آن باقی میماند که آن هم در دوره قاجار مطرح و توسعه داده میشوند. در دورههای بعد از اسلام (آلبویه و سلجوقی) ساختوسازهای زیادی در ری اتفاق افتاده و به همین دلیل است که با کندن حدود ۶ متر در بیشتر نقاط این شهر بعید نیست به آثار تاریخی برسیم.»
سوالی که از یکشنبه تابه حال ذهن خیلیها را مشغول کرده این است که اگر کلنگمان به اثر تاریخی خورد باید چه کنیم؟این جواب ابوحمزه است:« باید با نیروی انتظامی، قوه قضاییه و میراث فرهنگی شهر تماس گرفت. یگان ویژه میراث فرهنگی و پلیس در محل مستقر میشوند و قوه قضاییه هم ناظری می فرستد.»
هر بار که کلنگیدر ری به زمین خورد
این نخستینبار نیست که بخشی از تاریخ ری از زیر خاک بیرون میزند. مهدی میگوید که چند سال پیش در همین خیابان یکی از دوستانش وقتی خانه میساخت، رسید به سه تا خمره کوچک: «حالا راست و دروغش با خودشان». یا مجید آقای املاکی که رو به حاجی آقا، از قدیمیهای محل، میگوید: «حاجی دیلمان رو یادت نیست؟ در آوردند و بردند. بانک سر نبش میدون نماز یادت هست؟ داشتند خرابش میکردند، کلی گنج درآمد. میگفتند بیل مکانیکی را زدند زیرش و سکهها توی هوا پخش شد. داد میزنند: ای طلا، طلا. مردم هم میریزند و هر کس یک تکه برمیدارند. کامیون بار را برمیدارند، میبرند سمت شورآباد خالی کنند. مردم به دو میروند تا آنجا. این داستان مال ٣٠سال پیش است.»
ابوحمزه، ریشناس هم خوب خاطرش هست که آخرینبار کی اتفاقی شبیه این افتاد: «همین چند وقت پیش در حسینیهای در سهراه ورامین، آثاری از دوره سلجوقی به دست آمد. اردیبهشت سال ٩۴ هم در جریان ساخت پل روگذر، در سهراه تقیآباد چنین شد و سفال و کوزههای بزرگ را از زیر خاک بیرون آوردند. در کانون مالک اشتر یا سمیه، دهانهای بازار مانند کشف کردند و در خیابان شهید خانلری سکه نیشابور پیدا کردند و کتابی هم در اینباره چاپ شد: سکههای نیشابور مکشوفه در ری. یا دورتر از اینها زمانی که من ١٠ سالم بود در دیلمان سفالهای خاصی پیدا شد که از نزدیک دیدم و ۶٠ سال پیش هم سمت میدان نماز باز هم سکهها و سفالهای مختلف به دست آمد.» مجید آقا فکر میکند اگر کسی پیگیر ماجرای کوچه زحمتکش نبود، سفالها را میشکستند و خبری نمیشد: «میشکستند و میگفتند به درک. این زیرخاکیها مال پدران ماست، باید نگهشان داریم؛ اما وقتی میبینند سکه و طلا و مالی توی کوزهها نیست، میشکنند و عین یه تکه سنگ بیارزش میاندازند دور؛ مثلا از همین الان پیداست که قرار نیست ما هم این خمرهها را ببینیم و سر دربیاوریم مال کِیاند و از کجا آمدهاند.»
منبع: روزنامه شهروند