آرشیو انعکاس
برای دسترسی به بخش های اصلی سایت از این قسمت استفاده کنید

گزارش درگذشت مرحوم عباسعلی نوری پیشکسوت کوهنوردان شهرری

عباس نوری

v   صعود بیش از یکصد بار به بام ایران از افتخارات این کوهنورد نامی است.

 

v   از دوران جوانی عاشقانه به طبیعت می رفت و بارها سرپرستی برنامه های صعود به قلل مرتفع ایران را به عهده داشت

 

v   صعود اکثر کوهنوردان شهرری به قله ی دماوند با تشویق وی بوده است.

 

از راست به چپ : یوسفعلی پروانه وار،مجید پیرانه،اسماعیل بهشتی،عباس نوری و داود شمیمی (سیزدهمین جلسه عمومی گروه کوهنوردی راگا در سرای محله شهادت شهرری)

v   در کارهای تشکیلاتی نیز دستی بر آتش داشت، از موسسین و مشاوران هیئت کوهنوردی و صعودهای ورزشی شهرستان ری بود و در کارنامه ی پر افتخارش عضویت هیئت موسس و ریاست گروه کوهنوردی آتشکوه نیز موجود هست.

از راست به چپ: عباس فیروزان،بهلول سر چشمه ای، علیرضا دقیقی پور خامنه،اسماعیل بهشتی، سالار سالاری،عباس نوری،زارع، یوسفعلی پروانه وار و حسن واحدی پور (قله ریزان . سال 1387)

 

v   در اواخر زندگی پر بارش می گفت”هر وقت به کوه می روم حالم خوب است،هر وقت به کوه می روم حالم خوب نباشد هم ؛خوب می‏شود”.

 

v   عباس نوری با حدود نیم قرن عشق به کوهنوردی، در سن هفتاد سالگی زیباترین قله‏ ی زاگرس  را انتخاب و برای همیشه صعود کرد.

 *************

حوادث شیرین و تلخ این گزارش را همنوردش “عباس فیروزان “به تصویر کشیده تا اینگونه حوادث دردناک به حداقل و کیفیت مدیریت بحران حد اکثر شود.

 

 

      با عرض تسلیت به خانواده‏ ی محترم مرحوم عباس نوری و جامعه‏ ی کوهنوردان

گزارش در گذشت مرحوم عباس نوری در ارتفاعات قاش مستان را به اطلاع می‏رسانم.

طبق معمول ،دوشنبه دهم شهریور نیز با کوهنوردانی در ارتفاعات راگا (ری) به همراه آقای عباس نوری برنامه‏ ی کوهپیمایی داشتیم.آقای نوری به من پیشنهاد کرد که “به قله قاش مستان برویم”. من هم بعد از مشورت با خانواده ام به عباس آقا گفتم “یک بلیط هم برای من بگیر”.

93/6/12

ساعت هشت شب ازایستگاه راه آهن تهران ، با قطار تهران – شیراز  ، برای برنامه‏ ی صعود به قله‏ ی قاش مستان می‏رویم.

سمیرم از شهرستانهای استان اصفهان است

قاش مستان بلندترین قله رشته کوه دنا با ارتفاع ۴۴۳۵ متر در نزدیکی روستا ی خفر سمیرم قراردارد.

93/6/13

صبح زود ؛ در ایستگاه شهرضا پیاده شده و با تاکسی به میدان شهدای سمیرم می‏رویم.عباس آقا با دوستان همگروه ،در همین میدان قرار گذاشته است .ساعت نه صبح، چهار نفر (آقای مهرداد امیری. آقای دکتر مرادیان و برادر زاده اش و آقای نوروزی ) از شهرستان اهواز و شیراز با ماشین پژو 206 به میدان شهدای سمیرم می‏آیند. نام گروهشان مهر آیین خوزستان است. امیری سالهاست که با آقای نوری به ارتفاعات مختلف ایران صعود می‏کند.

با دو ماشین سواری،از سمیرم به سمت جنوب شرقی شهر ، جاده پادنا را در پیش گرفته وبعد از گذشتن از شهر حنا و عبور از این شهر به ابتدای دو راهی مورک و کمه می‏رسیم جاده ی سمت جنوب غربی را به طرف روستاهای مورک ،خینه ودرانتها به روستای سرسبز خفر در دامنه های شمالی قله های قاش مستان ،مورگل ،بیژن ۱،۲،3، پوتک ولوکوره می‏رسیم.

 

  باغهای روستای خفر از آبهای دنا سیراب می شوند

بعد از نیم ساعت صرف آماده شدن و بررسی کوله هامان؛ ساعت یازده ونیم از داخل روستا، به سمت جانپناه حرکت می‏کنیم.

به دلیل واقع شدن این روستا در دامنه رشته کوه دنا و آب و هوای کوهستانی منطقه، انواع گونه‌های گیاهی و جانوری هست. دراین منطقه 14 قله بالای ۴۰۰۰ متر وجود دارد.

روستای خفر در ۸۴ کیلومتری شهر سمیرم در استان اصفهان قرار دارد. این روستا در دامنه‏ ی بلندترین قله دنا (قاش مستان) بر روی اراضی پر شیب ساخته شده و یکی از بهترین مسیرهای کوهنوردی قله‌های دنا است.

 

روستای خفر جمعیتی حدود ۱۶۰۰ نفر در زمستان و ۳۰۰۰ نفر در تابستان دارد.

 گروهمان با نظم به سمت قله ی قاش مستان حرکت می‏کند.

کروکی رشته کوههای اطراف

انواع یخچالهای طبیعی، آبشارهای متعدد و رودخانه‌های جاری شده از یخچالها، چشم اندازهایی زیبا در این ناحیه بوجود آورده است .

 

ساعت چهار بعد از ظهر به جانپناه می‏رسیم.

آقای نوروزی اهل اهواز عضو گروه مهر آیین خوزستان

هیچ کس در جانپناه نیست ،کوهنوردانی که قبلا در اینجا بودند  مقداری نان،پنج شش تا تخم مرغ و تعدادی کنسرو گذاشته اند.اعضای گروه به استراحت مشغول می‏شوند.

 

به دوستانش می گفت با اینکه بیماری قند دارم ولی هروقت پا به کوه می‏ گذارم خوب می شوم

93/6/14

نیمه های شب به صدای آمدن کوهنوردان شیرازی که ازخط الراس بیژن1 ،2و3 رسیده اند بیدار می‏شویم.”خواهش می‏کنیم  جمع تر بخوابید تا ما هم در داخل پناهگاه باشیم” همگی در جانپناه استراحت می‏کنیم.

 

صبح زود بیدار می‏شویم ساعت پنج هست و گروهمان آماده ی صعود به قله قاش مستان می‏شود.

مهرداد  ، آقای نوری را به عنوان سرپرست برنامه و سرقدم معرفی می‏کند.

ارتفاع 3500متر

برای اعضای همه ی گروههایی که در برنامه های مختلف شرکت کرده اند و  سرپرست آن برنامه ها، عباس آقا بوده تجربه های مفیدی داشته اند ؛ مخصوصا شرکت کنندگان در صعودهای مشترک هیئت کوهنوردی شهر ری خاطرات ارزشمندی از این پیر کوهنوردی دارند.

یخچال اول ..مهرداد امیری. عباس فیروزان

 

عباس نوری پیشکسوت کوهنوردان شهرری

چندین یخچال در این فصل از سال باقی مانده است

بعد از حدود یک ساعت کوهپیمایی به یخچال اول که حدود 200متر طول دارد می‏رسیم، یخچال مسیر صعود را پوشانده، مجبور می‏شویم از مسیر سختی عبور کنیم تا به سمت راست رودخانه برسیم.

عباس آقا ما را تشویق به رفتن می‏کند “شما قله را بزنید وبیایید”.

ظهر شده ،در ارتفاع 4000متری ؛دو نفر از دوستانمان (نوروزی و عباس آقا) به علت خستگی از ادامه‏ ی مسیر انصراف می‏دهند.‏

حدود ساعت دو به قله می‏رسیم ، بعد از گرفتن فیلم وعکس ، کمی زودتر از دوستانم به سمت پایین می‏آیم.

 

 مرادیان. امیری.دکتر مرادیان

از دور عباس آقا و نوروزی را می‏بینم ، خودم را به آنها می‏رسانم؛ حالا به صخره‏ ی بزرگی  می‏رسیم .عباس آقا از سمت راست صخره و ما از سمت چپ صخره می‏گذریم  و مجددا به هم می‏رسیم.

آقای نوروزی حالش خوب نیست  ، کمی استراحت کرده کوله پشتی اش را می‏گیرم و جلوی خودم قرار داده و کوله پشتی ام را هم محکم  می کنم ؛ در این مدت عباس آقا از ما دور شده  و آقای نوروزی هم شروع به حرکت می‏کند.

نوروزی را در سی متری خودم می‏بینم ؛ قبل از عبور از یخچال آقای نوروزی را صدا می‏کنم تا کوله پشتی اش را از من بگیرد تا راحت بتوانیم از تنگه عبور کنیم.

 

تنگه را رد می‏کنیم، به خیال اینکه عباس آقا زودتر از ما به جانپناه رفته تا برای گروه چایی بگذارد ؛ به سمت پایین حرکت می‏کنیم.

 

در جانپناه از بیرون بسته است!؟

 وحشت فوق العاده ای سراسر وجودم را گرفته ، احتمالی هم می دهم که  عباس آقا از مسیر دیگری حرکت کرده  و با گروه خواهد رسید.

بعد از نیم ساعت انتظار سخت ، گروه بدون عباس آقا به نزدیک جانپناه می رسد.استرس تمام وجود مارا گرفته ؛ بلا فاصله با مهرداد به منطقه برمی‏گردیم. هر چند یکبار با صدای بلند صدا می‏زنیم “عباس آقا..”.

 

ارتفاع بعضی قسمتهای یخچال بیشتر از ده متر است

آفتاب غروب کرده ، با هدلایتها اطراف یخچال را نگاه کرده و مسیرهای مختلف را بررسی می‏کنیم . صداهای مضطرب ما در کوه می‏پیچد “عباس آقا..”

هیچ خبری از آقای نوری نمی‏شود ،هراسان به جانپناه بر می‏گردیم .

مهرداد به ما تذکر می‏دهد “مواظب شارژ گوشیهاتون باشید” ؛ سریع با جاهای مختلف تماس می‏گیرد (هلال احمر . کلانتری. هیئت کوهنوردی اصفهان و منزل پدرش در اهواز) درتماسهای تلفنی التماس می‏کند و گاهی گریه .. و کمک می‏خواهد”. ..ناگهان دکمه‏های موبایل را سریع می‏زند و شماره تلفن خانم فروشنده‏ای که در روستای خفر  بود  را گرفته و با صدای لرزان می گوید  ” خانم ؛ من همونی هستم که قرار بود بعد برگشتن قله از شما برگه ی زرد آلو بخرم.. تورو به خدا کمک کنید یکی ازافراد ما در کوهستان مونده و نمی دونیم کجاست؟”.

93/6/15

 ساعت سه و نیم شب  از بیرون جانپناه صدایی می آید ،آقای حجاریان با خانم بهرامی از روستای خفربرای کمک آمده اند! خیلی دلگرم می‏شویم. حجاریان با مهرداد امیری سریع به سمت بالا می‏روند تا مسیرهای لوله ویخچال را مجددا بررسی کنند.

صبح ساعت شش شده ، بدون پیدا کردن اثری به پناهگاه بر می گردند. حجاریان این دفعه با بهرامی مسیر دیگری را برا ی جستجو انتخاب می‏کنند؛ همزمان دکتر مرادیان و برادر زاده اش به ارتفاعات روبرو رفته و به دنبال همنوردمان می‏گردند.

 

ظهر شده ، اعضای گروه هشت نفری هلال احمر در چهار مسیر حرکت کرده اند و به جان پناه رسیده اند .

مهرداد به گروه می گوید  “همه ی مناطق بالا را گشته ایم”داخل یخچال بالا را جستجو کنید.

آقای مجتبی سلطانی (از گروه امداد و نجات سمیرم) با نهایت دقت و چابکی به یخچال فرود می‏کند و بعد از بررسی زیاد در اطراف آبشار؛ ناگهان فریادش بر صدای آبشار قالب می‏شود”اینجاست” و با طناب علامت می‏دهد. در این موقع مبهوت می‏شوم و بی اختیار گریه می‏کنم..

اعضای امداد و نجات به ما می‏گویند “احساسات شما مانع کار ما می‏شه . باید به جانپناه برگردید”. از آنها خواهش می‏کنم عباس آقا را بیرون بیاورند..

 عضوی از گروه امداد وسایلهایشان را نشان می‏دهد ” ابزار نداریم ؛ باید بی سیم بزنیم تا ابزار بسکت برامون بیارن”.مرحوم حدود بیست متری در یخچال سقوط کرده است.

به اتفاق امداد رسانان به جانپناه می‏آییم. نیروها ی داوطلب می‏گویند از شهرستانهای اطراف آمده اند وبرای اینگونه عملیاتها از جایی حقوقی دریافت نمی‏کنند.

اعضای گروه هلال احمر سمت پایین را اشاره می‏کنند “جانپناه را به قصد روستا ترک کنید”. در پی درخواستشان برای غذا !  همه‏‏‏ ی مواد غذایی خود را به آنان داده و به محض حرکتمان به پایین به کوله هامان نگاه می‏کنند و می‏گویند “ببخشید ما وسیله ‏ی خواب هم نداریم”!

زیرانداز و کیسه خوابهامان را هم می‏دهیم و به سمت روستا حرکت می‏کنیم.

در بین راه تعدادی از افراد هلال احمر را با تجهیزات کاملشان می بینیم (بهرام سلطانی،حسین طایی و حسین محمدی) به سمت بالا می‏آیند. بعد از سلام و گرفتن شرح حال؛ از خداوند تقاضای بخشش برای متوفی می‏کنند. برای بیرون آوردن پیکر عباس نوری به سمت یخچال می روند.

ساعت هشت شب به منزل آقای حجاریان در روستای خفر می‏رسیم، نیم ساعتی نگذشته که پدر آقا مهرداد و دامادشان پیش ما می‏آیند . این پدر محترم بعد از اینکه به ما دلداری می‏دهد  ؛ راجع به اتفاقات این چند روز صحبت می‏کنیم.

 خانه ی آقای حجاریان در روستای خفر

93/6/16

صبح در مسیربین روستا و جانپناه ، در انتهای باغهای روستا ،اعضای هلال احمر و تعدادی از روستاییان را می بینیم که جنازه بسکت شده را به سمت پایین مشایعت می‏کنند.

 سازمان امداد و نجات جنازه مرحوم نوری را بسکت کرده اند

در حالیکه جنازه را تشییع می‏کردیم عضوی از سازمان امداد و نجات می‏گوید ؛با اینکه بارها اعضای گروه در مسیرهای سخت و دشوار زمین می‏خوردند “ولی نگذاشتیم جناره زمین بیفتد”.

 

یکی از روستاییان هم می‏گوید اهالی این روستا معتقد هستند که انسانی که در ارتفاعات دنا جان خود را از دست داده ” پاک و منزه “است و ما وظیفه‏ی شرعی وانسانی داریم که هر وقت از قضیه آگاه شویم نهایت همکاری را در تشییع این پیکر داشته باشیم.

 

در جاده‏ ی خاکی  آمبولانس و دو وانت هلال احمر قرار دارند

ساعت نه ونیم صبح بعد از قرائت فاتحه؛ جنازه را داخل آمبولانس گذاشته و بعد از سه ربع؛ به کلانتری و پزشک قانونی روستای کمه می‏رسانیم .

مامورین آگاهی بسکت را بازکرده و از قسمتهای مختلف جسد فیلمبرداری می‏کنند.از من و مهرداد گزارشهای کتبی تهیه کرده و ما را به بیمارستان شهدای سمیرم می‏فرستند.

آقای طایی یکی از امدادگران می‏گوید برفچال در چند متری مسیر پاکوب قرار دارد من مطمئن هستم مرحوم نوری از روی کنجکاوی سر برفچال رفته و “پاش روی شن سر خورده”،یک متر افتاده و” چون آب از آبشاری می‏سره روی سنگها” نهایتا داخل یخچال سقوط کرده، شکستگی در بالای ابرو داشتند؛ مطمئنا قادر نبوده که از زیر آبشار سرد خود را به دومتر پایین تر که خشک بوده برساند .

آقای امیر نوری (فرزند عباس آقا )که به همراه دونفر از تهران آمده اند را در محوطه‏ی بیمارستان می‏بینم. ملاقات غمگینی داریم !!. مراحل پزشک قانونی شروع شده..

بعد از مراحل مربوطه ، مدیر بیمارستان می‏فرمایند” برای خروج جسد از بیمارستان حضور ماموری از کلانتری الزامی است”.

از مسئول کلانتری  و افسرنگهبان وقت شهرستان سمیرم،خواهش می‏کنیم که ماموری به ما بدهند ولی متاسفانه همکاری نمی‏کنند.

یکی از مدیران پلیس110 نهایت همکاری را کرده و با تماسهای مکرر از قرارگاهشان نیرویی می فرستند تا به همراه نامه ای از کلانتری سمیرم  برای کالبد شکافی، به پزشک قانونی اصفهان برویم.

غروب شده ، به اصفهان می‏رسیم و جنازه را به پزشک قانونی تحویل می‏دهیم.

در این چند روز سختی که داشتیم پی‏گیری‏های  آقای علیرضا دقیقی پور خامنه  و مخصوصا استاد حمید طربی که با جناب آقای مهندس رمضانی( رئیس هیئت کوهنوردی وصعودهای ورزشی استان تهران) داشتند  ، التیام‏ بخش روح آزرده‏ مان بود.

93/6/17

صبح اول وقت اداری، به پزشک قانونی اصفهان می‏رویم. همه ی مراحل قانونی انجام شده و جنازه را به ما تحویل می‏دهند . ساعت  ده ونیم صبح از اصفهان به سمت تهران حرکت می‏کنیم ..

 ساعت 4 بعد از ظهر به بهشت زهرای تهران می‏رسیم.

قسمتهایی از ایمیل آقای بهرام سلطانی کوهنورد سمیرم

پنجشنبه 20 شهریور1393 ساعت: 21:42

عرض تسلیت خدمت کوهنوردان عزیز وخانواده محترم این عزیز سفر کرده

بدن حالت جنینی(به خاطر سرما) به خود گرفته بود در دستانش دستکش بود ولباس گرم به تن داشت. از شدت سرما داشتم یخ می‏زدم .با هر بدبختی که بود زیر آن آب سرد طناب را به بدن آقای نوری بستم وشروع به صعود با یومار وگیری گیری(ابزار کوهنوردی)کردم ،از شدت سرما می‏خواستم تسلیم بشوم ولی خدا کمک کرد و به بالا آمدم.

پیکر بی‏جان آقای نوری را بالا کشیده و او را بسکت کردیم.

***

از همه‏ ی عزیزانی که در این مدت با حضور، تماسهای تلفنی و .. مساعدت کرده و دلداری دادند کمال تشکر را دارم.

نکات مثبت و منفی که باید یاد آوری کنم :

نکات مثبت

همکاری آقای حجاریان ( رئیس باشگاه کوهنوردی راسخ اصفهان) و خانم بهرامی(عضوی از باشگاه راسخ) که در شب حادثه ، خود را به منطقه رساندند.

کمکهای اکیپهای امداد و نجات هلال احمرشهرستان سمیرم مخصوصا ( آقایان بهرام سلطانی،حسین طایی و حسین محمدی)

همدلی اهالی روستای خفر در تشییع جنازه‏ ی مرحوم عباس نوری

هماهنگیهای لازم توسط ریاست محترم هیئت کوهنوردی استان تهران با هیئت کوهنوردی استان اصفهان

همکاری پلیس 110 شهرستان سمیرم

نکات  منفی

دیر رسیدن اعضای هلال احمر به محل حادثه

نداشتن ابزار کافی گروه اول هلال احمر

عدم همکاری رئیس کلانتری و افسر نگهبان وقت سمیرم

اطلاع رسانی غلط بخش حوادث روزنامه همشهری

مجددا درگذشت این پیشکسوت کوهنوردی را به خانواده‏ ی محترم ایشان تسلیت می گویم و آرزوی شادی روح آن مرحوم را دارم.

از حضور اهالی محترم شهرری، نماینده ی فدراسیون کوهنوردی، رئیس و نماینده ی هیئت کوهنوردی و صعودهای ورزشی استان تهران و اعضای گروهها و باشگاههای کوهنوردی که در مراسم تشییع و یادبود مرحوم عباس نوری شرکت کردند صمیمانه قدر دانی می‏نمایم.

با تشکر

 عباس فیروزان

عضو گروههای خانه‏ کوهنوردان و راگا

1 نظر
  1. علی اشرفی می گوید

    از انتشار گزارش درگذشت مرحوم عباس نوری پیشکسوت کوهنوردان ری ممنون هستم..روابط عمومی گروه کوهنوردی راگا

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.