به گزارش راگانیوز ، مدیر مدرسه هجرت امام(ره)، عضو هیئت اجرایی انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، عضو شورای آموزش و پرورش بخش و صد البته نائب رئیس شورای اسلامی باقرشهر.
داشتن تنها یکی از این مسئولیتهای مهم برای برخی افراد کافی است که خلق الله را به چشم رعیت ببیند و دیگر سلام که هیچ جواب سلام هیچ بنده خدایی را ندهد…
اما برای معلم محجوب و با اخلاق شهرمان، تواضع و فروتنی از اصلی ترین ویژگی های شخصیتی اش است و هر چه از لحاظ دنیوی و مقامی بالاتر میرود؛ گویی احساس میکنی که آرام تر و متواضع تر میشود…
خودتان را معرفی کنید؟
حسین حبیب زاده نصرآبادی هستم، متولد شهر کاشان، حدود ۳۸ سال است که ساکن باقرشهر هستم و همزمان با ورود به پایه اول ابتدایی همراه با خانواده به باقرشهر آمدیم و ابتدایی را در مدرسه عدل(وحدت قدیم)، سپس در مدرسه هجرت امام و بعد در مدرسه سیدالشهداء کهریزک درس خوانده ام و بعد از آن نیز وارد شغل مقدس معلمی شده ام.
چه شد که از کاشان به باقرشهر نقل مکان کردید؟
شغل پدرم مداحی اهل بیت بود و در سازمان بهشت زهرا(س) کار می کردند، که با توجه به شرایط شغلی ایشان و بحث رفت و آمدها و دیگر مسائل، تصیمم گرفتیم که به این منطقه نقل مکان کنیم.
چه شد که به معلمی روی آوردید؟
از سال سوم راهنمایی که تعیین رشته شروع می شد و هردانش آموزی رشته ای را انتخاب می کرد، بنده نیز با توجه به علاقه و عشق خاصی که به معلمی داشتم ، به دانشسرا رفته و معلم شد.
تا به امروز هم هیچگاه به حکم و حقوقم توجهی نداشته ام و کم و زیادهای آن برایم مهم نبوده، چون عاشق شغل خود هستم.
چند سال است که معلم هستید؟
حدودا ۲۵ سال است که معلم هستم.
وضعیت نظام آموزشی امروزی را نسبت به گذشته چطور می بینید؟
زمان قدیم خیلی بهتر بود و بچه ها با شور و اشتیاق خاصی نمراتشان (۲۰ یا ۱۹ یا…) را به پدرو مادرشان اعلام می کردند؛ اما امروزه می گویند: مامان و یا بابا من خوب شدم و یا خیلی خوب شدم! و این موضوع برای خود دانش آموزان و حتی اولیاء هم جذابیتی ندارد و به نظرم شیوه نمره دهی بهتر بود.
بچه های الان هم نسبت به بچه های قدیم فهمیده تر و در مسائل مختلف اجتماعی،اقتصادی و خانوادگی زرنگ تر هستند، ولی در موضوع درس خواندن این طور نیست و بچه های قدیم به درس بیشتر اهمیت می دادند.
یکی دیگر از تفاوت ها هم این بود که خود ما در گذشته وقتی معلممان را در خیابان می دیدیم، انقدر خجالت می کشیدیم که رویمان نمی شد بمانیم و سریع می رفتیم، اما امروزه بچه ها خیلی راحت هستند و اصلا برایشان این چیزها مهم نیست.
جذاب ترین خاطره این دوران ؟
یکی از موضوعات بسیار جالب که فکر می کنم جذاب ترین موضوع این سال ها باشد این است که؛ یکی از معلمانمان آقای هژبری بود که معلم ادبیات بنده در همین مدرسه هجرت امام بودند و به من درس می داد؛ الان هم در همان مدرسه هستم و آقای هژبری دوباره معلمم هست و برایم درس می دهد و این مساله بسیار برایم با اهمیت است و خودشان هم مرا وقتی می بینند بسیار خوشحال هستند.
بهرحال هرکسی ثمره کار خودش را ببیند خوشحال می شود و به همین خاطر این موضوع برایم خاطره خیلی خوبی شده است و هرسال نیز به رسم ادب و یادبود، در ماه رمضان و همینطور هفته معلم، دبیران قدیمی و بازنشسته مدرسه را دعوت کرده و دور هم جمع می شویم و ضمن دیدار و مجدد و تجدید خاطره، با اهدای هدیه ای از زحماتشان تشکر می کنم.
شما در تربیت و آموزش دانش آموزان از تنبیه استفاده می کردید یا تشویق؟
ببینید گاهی تنبیه لازم است، اما به شخصه بیشتر با شاگردانم دوست و رفیق هستم.تشویق و احترام نیز خوب است اما گاهی بعضی از بچه ها جنبه ندارند و سوء استفاده می کنند؛ به نظرم باید به جنبه هرفردی نگاه کنیم و بعد اقدام به تشویق و یا تنبیه نمائیم؛ در کل تشویق بهتر از تنبیه است اما دانش آموز باید بداند که تنبیه هم وجود دارد.
به نظر شخص بنده هم دانش آموزانی که تنبیه می شدند با معرفت تر هستند و بعد از گذشت سال ها نیز وقتی مرا می بینند عرض ادب می کنند؛ من خودم در دوران تحصیل که در همین مدرسه درس می خواندم، گاهی تنبیه می شدم و شاید در آن لحظه ناراحت می شدم ، اما امروزه آن معلمی که مرا تنبیه کرده بود را بیشتر دوست دارم.
اولین روزکاریتان در کدام مدرسه بود؟ چطور سپری شد؟
اولین روز کاری بنده در منطقه حسن آباد فشافویه و در روستای نعل بندان بود. سال اول باید در مناطق محروم فعالت می کردیم و بنده هم به مدرسه ای در روستای نعل بندان(حوالی علی آباد قم) منتقل شدم که متاسفانه سرویس رفت و آمد هم نداشتم و ماه های اول را به سختی پشت سر گزاشتم؛ سپس با مذاکراتی که با مسئولین آموزش و پرورش داشتم، پس از چند ماه به منطقه ای نزدیک شترخوار(محدوده رباط کریم) منتقل شده و تا آخر سال در آن منطقه مشغول فعالیت بودم.
طبق بخشنامه باید ۵ سال در آن مناطق تدریس می کردم، اما مشکلات بسیار سختی جهت رفت و آمد داشته و با توجه به همین مشکلات و ارتباطات خوبی که با مدیران آموزش و پرورش وقت داشتم، انتقالی گرفته و وارد مدرسه عدل در باقرشهر شدم و بعد از آن نیز ۱۰ سال در اداره آموزش و پرورش مشغول خدمت شدم.
نظرتان در مورد مدارس غیر انتفاعی چیست؟
مدارس غیرانتفاعی تهران با باقرشهر خیلی تفاوت دارد و فضای مدارس غیر انتفاعی اینجا بسیار کوچک هستند؛ اما به نظر بنده بچه ها در مدارس دولتی مردتر بار می آیند، در مدارس غیر انتفاعی دانش آموز و اولیاء توقع بیشتری دارند، اما در مدارس دولتی چون هزینه ای پرداخت نمی کنند، توقع زیادی نیز ندارند.
در مدارس غیر انتفاعی توجه و مراقبت از دانش آموزان بیشتر است، اما در کل به نطر بنده مدارس دولتی بهتر بوده و بچه ها مرد تر و قوی تر بار می آیند.
سطح تحصیلاتتان خود و خانواده تان چیست؟
دارای لیسانس زبان و ادبیات فارسی هستم، پدر و مادم هم پنجم و ششم قدیم را دارند و در خانواده بالاترین مدرک را بنده دارم.در حال حاضر نیز دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت شهری در دانشگاه یادگار امام(ره) هستم.
حسین حبیب زاده چه ویژگی های بارز و نقاط قوتی در خود می بیند؟
بهتر است این موضوع را از مردم و اطرافیانم بپرسید؛ اما من یک اخلاقی دارم و آن این است که راحت حرفم را می زنم که خیلی اوقات باعث ناراحتی بعضی از دوستان هم می شود.
وقتی از شخصی گلایه ای نیز داشته باشم، همین امروز به او می گویم اما مطمئن هستم که یکسال دیگر با خود می گوید دستش درد نکند که حداقل حرف دل خود را زد. دیگر اینکه هرگاه بتوانم کاری را انجام دهم، میگویم می توانم و اگر نتوانم هم می گویم، نمی توانم و از این موضوع بسیار خوشحالم؛ چراکه هنر نه گفتن را دارم.
خصلت های فوق می تواند می تواند به دلیل مدیریت های مختلفی که در این سال ها داشتم، باشد واینکه در محیط آموزشی نیز با دانش آموزانم بسیار رفیق هستم و کم دانش آموزی پیدا می شود که بگوید از دست حسین حبیب زاده ناراحت است همه هم مرا «حسین آقا» صدا می کنند و گذشته خود را نیز هیچ گاه فراموش نکردم و این میز و صندلی ها نیز اصلا برایم اهمیتی ندارند.
نقاط ضعفتان؟
این را نیز از مردم سوال کنید بهتر است، اما بزرگترین آن شاید احساساتی بودنم باشد و خیلی اوقات از این احساساتی بودن من سوء استفاده هایی می شود.
دیگر اینکه خیلی مواقع اگر کاری برخلاف میل باطنی ام انجام شود، زود بهم بر می خورد ولی کینه ای نیستم و در دل نگه نمی دارم و سعی می کنم خیلی زود ناراحتی ها را فراموش کنم. در کل می توانم بگویم که همه انسان ها ایراد دارند، اما مهم این است که ایراد ها و اشکالات خود را قبول کنند.
اگر باز هم به گذشته بر گردیم، معلمی را انتخاب می کنید؟
اگر ۱۰ بار دیگر نیز به عقب برگردم باز هم همین معلمی را انتخاب می کنم، چون عاشق شغلم هستم و واقعا به آن علاقه دارم و به نظرم هم پول و درآمد آن نیز حلال حلال است.
در حال حاضر بغیر از معلمی به فعالیت هایی مشغول هستید؟
در حال حاضر نماینده مردم در شورای اسلامی باقرشهر بوده که این را نیز مدیون همین مدرسه و آموزش و پرورش هستم.در امورات مختلف ورزشی شهر نیز فعالیت هایی دارم.
دراین مدتی که در باقرشهر بودید؛ نگاهتان به مردم این منطقه چگونه است؟
باقرشهر منطقه ای مهاجرپذیر است و این خودش به نوعی معضل محسوب می شود و در فرهنگ منطقه تاثیراتی می گزارد، اما در کل مردم باقرشهر، مردمی بسیار خوب و متدین هستند.
کمی از سوابق مدیریتی خود بگویید؟
از همان سال اولی که در آموزش و پرورش مشغول شدم، تحت عنوان «کفیل آموزگار»، مدیریت آن واحد آموزشی را بر عهده داشتم.سپس در مدرسه عدل باقرشهر معاون بودم . بعد از آن در اداره آموزش و پرورش بخش کهریزک مسئولیت تغذیه و تامین پوشاک دانش آموزان را بر عهده داشتم.سپس مدتی نیز مسئول فناوری و اطلاعات اداره بودم.
با آمدن رئیس جمهور جدید و چرخش سیستم مدیریتی و سیاسی کشور، رئیس جدید اداره با بنده سازگاری نداشت و به بنده گفتند که باید به مدرسه برگردم و در ان جا مشغول شود. یک سالی را در مدرسه پیامبر اعظم دبیر ورزش بودم و سال بعد معاون آن مدرسه شدم. بعد آن هم تا به امروز مدیر مدرسه هجرت امام(ره) هستم.
در مورد سایر مسئولیت های خارج از آموزش و پرورش هم؛ حدود ۳ سال رئیس اداره ورزش و جوانان باقرشهر بودم، به مدت ۲ سال نیز مسئولیت دهیاری روستای درسون آباد را داشتم. در حال حاضر نیز از سال ۹۲ عضو شورای اسلامی باقرشهر هستم.
شیرین ترین خاطره دوران تدریس شما؟
زمان های قدیم در بعضی از پایه ها مثل پنجم ابتدایی امتحانات نهایی برگزار می شد. بنده به یاد دارم که یک سال معلم پایه پنجم ابتدایی در مدرسه عدل بودم و رقابت بسیاری هم بین معلمین در بحث آموزشی بود. بنده با توجه به امتحانات نهایی ، دو ساعت قبل از هر امتحان، با عشق و علاقه خاصی برای بچه ها کلاس تقویتی و رفع اشکال برگزار می کردم و در آن سال نیز کلاس من آمار بسیار عالی ۱۰۰ درصد قبولی را داشت و این خاطره برایم بسیار ارزشمند و شیرین است.
در آن زمان یک رقابت خاص بین معلمان بود و سود این رقابت را نیز بچه ها می بردند و بنده نیز سعی می کردم در تدریسم از روش های مختلفی که با علایق دانش اموزان سازگاری داشته باشد، استفاده نمایم؛ مثلا در آن زمان که آتاری ها به عنوان وسیله بازی در بسیاری از خانه ها آمده بود، من از همین آتاری در آموزش و تدریس به بچه ها کمک می گرفتم.
تلخ ترین خاطره دوران تدریس شما؟
یک خاطره ای است که هم برایم تلخ است و هم شیرین(باخنده)؛ یک دانش آموز را به دلایل خاصی تنبیه کرده بودم و این اتفاق باعث شد تا مادر آن دانش آموز چند روز بعد به مدرسه بیاید و بسیار هم عصبانی بود. در آن زمان مدیر مدرسه آقای طایی بود که بسیار هم مدیری با تجربه و توانمند بودند.مثل اینکه مادر آن دانش آموز بسیار عصبانی وارد مدرسه شده بودند و همکاران نیز این موضوع را به بنده اطلاع داده و بنده هم فکر می کردم که الان احتمال دارد این خانم بیاید و یک اقدامی انجام دهد.
بنده در آن سال در دوشیفت مشغول بودم و آن دانش آموز را در شیفتی دیگر تنبیه کرده بودم. روزی که مادرش آمده بود در شیفت مخالف بود و بنده معاون مدرسه بودم و در حال صحبت برای بچه ها سر صف بودم. ناگهان متوجه آمدن آن خانم به سمت خود شدم و استرس شدیدی گرفتم که مبادا جلو این همه دانش آموز اقدامی ناپسند انجام دهد تا خدایی نکرده برایم جلوی دانش آموزان بد شود(با خنده).
خلاصه ایشان آمدند و یک معذرت خواهی کردند و رفتند؛ من نیز خشکم زده بود و تعجب کردم؛ بعدها متوجه شدم که آقای طایی با استفاده از تجارب بالای خود دقایقی را با آن خانم صحبت کرده بود و ایشان قانع شده بودند.
این اتفاق برای بنده تجربه خیلی خوبی شد و در حال حاضر هم آن دانش آموز در یکی از ارگان های خوب کشور مشغول فعالیت است و وقتی همدیگر را میبینیم بسیار صمیمانه یکدیگر را بقل می کنیم.
تا حالا سوالات امتحان را به دانش آموزان خود داده اید؟
سوالات امتحان را به دانش آموزان دادن یک کار غیر اخلاقی است و هیچ وقت این کار را نکردم. من همیشه تا قبل از امتحانات خرداد بسیار سفت و سخت می گرفتم و حتی گاهی کارنامه های سوری نیز می دادم و مثلا دانش آموزی که نمره ۱۴ گرفته بود را در کارنامه به او ۸ می دادم تا اولیاء آن دانش آموز بیشتر به بچه اش توجه کند و جدی تر بگیرد و این امر سبب می شد تا در امتحانات نهایی و خرداد ماه نتایج خوبی حاصل شود.
اما گاهی در بعضی امتحانات داخل کلاسی و میان ترم از قصد بچه ها را به حال خود رها می کردم تا ببینم چه می کنند. بعضی ها هم تقلب می کردند! بهر حال تقلب نیز به نوعی زرنگی دانش آموز را می رساند و خودش به نوعی باعث یادگیری می شود. شاید شما سوال را ۱۰ بار بخوانید و یاد نگیرید اما مطلبی را که تقلب کرده اید را تا مدت ها در حافظه تان دارید.
بهترین هدیه ای که در روز معلم گرفته اید؟
در این چند سال از بس هدیه ای نگرفتیم دیگر فراموش کردیم(با خنده)
روز معلم برای معلمان مقطع ابتدایی جذاب تر است زیرا تک معلم هستند و همه دانش آموزان نیز به هر نحوی شده هدیه ای را می آورند. اما در مقطع راهنمایی و دبیرستان، دانش آموزان تنها برای معلمانی که دوستشان دارند هدیه آورده و مانند ابتدایی برای همه نمی آورند.
در این مدرسه نیز چندسالی است که این روز را جشن می گیریم و به نظر من بهترین هدیه برای هر معلمی معلمی ، موفقیت و خوشبختی دانش آموزش است.
به مطالعه هم علاقه دارید؟چه نوع کتاب هایی را بیشتر مطالعه می کنید؟
بله اگر فرصتش فراهم شود، کلا در کشور ما کتاب زیاد طرفدار ندارد و حالت دکوراسیون را دارد. فضاهای مجازی مانند تلگرام نیز که کلا فرصت و وقت را از مردم گرفتند. اما به شخصه همیشه مطالعه ام را انجام داده ام و کتب روان شناسی، حکایات و داستان های پند آموز تاریخی را بسیار مطالعه کرده ام. درحال حاضر نیز کتاب های مدیریت شهری را بیشتر مطالعه می کنم.
کتاب های مورد علاقه ام هم معمولا کتب جغرافیایی و اجتماعی است و برایم بسیار جالب توجه و جذاب هستند و به همین دلیل نیز در مسافرت ها ف جاذبه های طبیعی و گردشگری برایم از اهمیت بالایی برخوردار بوده که خود به نوعی ما را بیشتر مبهوت قدرت خداوند قادر و توانا می نماید.
بهترین معلم دوران تحصیلتان؟
همه معلم هایم برای بسیار محترم می باشند اما آقای رضا بخشنده که معلم علوم اجتماعی من بودند، به خاطر روش تدریس فوق العاده و همینطور حُسن توجهی که همیشه نسبت به بنده داشته و با یکدیگر در کنار رابطه معلمی شاگردی، رفاقت داشتیم، را بسیار دوست می دارم.
به ورزش هم علاقه دارید؟
بله ورزش همیشه جزء جدا نشدنی از زندگی ام بوده و رشته تخصصی ام فوتبال است و دوسالی را نیز در لیگ کشوری بازی کرده ام.
قرمز هستید یا آبی؟
پرسپولیسی هستم و در تیم های ایرانی نیز بعد از پرسپولیس، طرفدار تیم هایی هستم که علی دایی مربی آن هاست.
تیم های اروپایی چطور؟
در تیم های اروپایی بارسلونا و در بین بازیکنان دنیا نیز لیونل مسی را بسیار دوست دارم.
به عنوان سوال آخر، آیا حسین حبیب زاده کار نکرده ای هم دارد؟اگر به شما بگویند تنها ۲۴ ساعت دیگر در این دنیا وقت دارید؛ عکس العملتان چیست؟
بنده به این موضوع خیلی اعتقاد دارم و بارها نیز به دوستان و همکاران نیز مطرح کرده ام و معتقدم که آدم ها از ثانیه بعدی زندگی خود نیز بی خبر هستند وبه همین دلیل هرشب موقع خواب، با این فکر که شاید صبح بیدار نشوم، می خوابم.
به نظر بنده، خواب هم نوعی مرگ محسوب می شود و شب هنگام با خدای خود همیشه به گونه ای خلوت می کنم و به اعمال روزانه خود می نگرم.
به نظر بنده همه آدم ها کارهای نکرده زیادی می توانند داشته باشند و من نیز بارها بخشی از کارهایم را به برادرم و یا اقوام گفته ام که در نبود من انجام دهند. کار مهمی که مانده باشد ندارم و از روزهای بعد نیز ناامید نیستم، اما همیشه در فکر مرگ هستم و سعی کردم که احتیاط را دستور کار خود قرار دهم تا وقتی دستم از این دنیا کوتاه بود، اگر فاتحه ای نمی فرستند، حداقل فحش و ناسزا و بدگویی نیز نکنند.