آسمان با یاد او دلتنگ باران میشود
به گزارش راگانیوز، مهرداد انتظاری متخلص به «مهر» از شاعران جوان و نام آشنای شهرستان ورامین و استان تهران بهمناسبت سالروز شهادت مصطفی احمدیروشن، شعری سرود که دل و روح هر ایرانی را صیقل داده و بذر شهادتطلبی را در میان جوانان عزیزش، در راه ایران عزیزشان به نمو خواهد رساند.
این شعر عمق عدالتخواهی و میهنپرستی را به منصه ظهور میرساند که چگونه یک ایرانی با تاسی از دین مبین اسلام میتواند در راه خدمت به کشورش جانفشانی کند.
انتظاری این شعر را سرود تا تاریخ اثباتکننده تمام حقایق باشد؛
آسمان با یاد او دلتنگ باران میشود
باغ از لبخند تو غرق بهاران میشود
در مسیر عشق امشب راه را گم کردهام
در حریم چشمهایت ماه را گم کردهام
سینه دریا تلاطم میکند افسوس را
باد با خود میبرد خاکستر ققنوس را
تا خدا آغوش گرمش را برایت باز کرد
روح تو پروانه شد، سوی خدا پرواز کرد
در تمام کارهای خویش همت داشتی
در نگاهت نوری از مهر و محبت داشتی
مثل مردان خدا عشق ولایت داشتی
سالها در قلب خود شوق شهادت داشتی
جانماز ترمهات گلبوتههای یاس داشت
سینه تو عشق پاک حضرت عباس داشت
لاله خونین تن سرخ بهار میهنی
همچنان در علم و دانش افتخار میهنی
دانش و علم و عمل وقتی که یکسان میشود
مرزهای مبهم اندیشه ویران میشود
سربلندی وطن هر روز پویا میشود
اقتدار کشور ایران شکوفا میشود
رهرو راه تو میباشند از هر مرد و زن
سنگر علم تو پر شد از جوانان وطن
مثل خورشید درخشان از فراز آسمان
میدرخشد نام تو بر سرزمین عاشقان
دشمن اما همچنان آتش به خرمن میزند
همچنان بر شعلههای کینه دامن میزند
دشمن از آبادی ایران دلش خون میشود
حال او از اقتدار ما دگرگون میشود
ای که بر پیشانی خود مهر کافر میزنی
بر جوانان وطن از پشت خنجر میزنی
آزمودی هشت سال این مردم بیباک را
ریختی خون تمام لالههای پاک را
ملت ما با صبوری استواری کرده است
از تمام خاک ایران پاسداری کرده است
شعر حافظ از دلش میآید و اغراق نیست
شه پر مرغ همایون روی بال زاغ نیست
باغ بیگلهای سرخ لاله اصلا باغ نیست
این شهادتها برای ملت ما داغ نیست
گرچه جای هر شهیدی بین مردم خالی است
سرنوشت او ولی در راه قرآن عالی است
ماه تا کی پشت ابر کینه پنهان میشود
دشمن از کار خودش روزی پشیمان میشود
مصطفی احمدی روشن ای مرد خدا
روح تو محشور گشته با شهید کربلا
خون تو روی شهیدان را درخشان کرده است
دشمن اسلام و قرآن را پریشان کرده است
گرچه بین شعلههای خشم دشمن سوختی
چلچراغ سرفرازی را ولی افروختی
رفتی و ما همچنان راه تو را طی میکنیم
در مسیر علم اقدام پیاپی میکنیم
چشمهای مادرت از اشک دوری میکند
سینه بیتاب او مشق صبوری میکند
تا شقایق روی سنگ قبر تو گل میکند
کودک تو بغضهایش را تحمل میکند