روزی که دبیر خادم شد
علیرضا تنها 19 سال داشت وقتی توانست قهرمان جهان شود. جوان ساکن شهرری با کشتیهای تماشایی خود، توانست در سالن 12 هزار نفری آزادی پشت همه رقیبانش را یک به یک به تشک بچسباند و مرد اول کشتی جهان شود. پسر مۆدب از خانواده مذهبی دبیر خیلی زود توانست خود را متمایز از همه ورزشکاران هم عصرش کند.
به گزارش راگا نیوز، علیرضا دبیر در پاسخ به سوالات تبیان با حوصله و سعه صدر جوابگو شد. او تمایل داشت تا در این خصوص با تامل و اندیشه کلماتی را به کار ببندد که تا حدودی حق مطلب را ادا کند.
علیرضا وقتی در نشستی با معروفترین چهره سیاسی شهرری یعنی حاج حسین فدایی دیدار کرد از او خواست تا افتخارخادمی علی ابن موسیالرضا را نصیبش کند.
درحالی که بعد از دو خاطره تلخ به جا مانده از انتخاب دو ورزشکار برای خادمی حرم، آستان خیلی راغب به استفاده از ورزشکاران برای خادمی افتخاری نبود، علیرضا به مشهد آمد و حاج آقا واعظ بعد از دیدار با او موافقت کرد که علیرضا هم جامه خادمی آقا را بر تن کند.
البته او قبل از این بازیها هم یک بار حاج آقا واعظ را دیده بود، قبل از مسابقات ایشان وعده داده بود اگر کسی قهرمان بازیهای تهران شود، سعی میشود تا با درخواست خادمی حرمش موافقت شود و اینگونه بود که علیرضا هم به سعادت افتخاری خدمت در حرم آقا نائل شد.
علیرضا که حالا چند سال توفیق خادمی امام رضا(ع) را دارد، از اسمش شروع میکند؛ این که او همنام آقاست :«این اسمم، افتخار من است. یکی از حقوق فرزند بر والدینش همین انتخاب اسم مناسب است.
من واقعاً از پدر و مادرم جدا از زحماتشان، بابت انتخاب این اسم سپاسگزارم. این اسم، هم اسم امام رضا (ع) است و هم معنای تسلیم بودن در برابر خدا را نشان میدهد.»
*با خادمی امام رضا چگونه روبرو می شوی؟
پرچمداری کاروان ، سرگروهی تیم ملی ، قهرمانی جهان ، اهتزاز پرچم به خاطر پیروزی در میدان مسابقه ، پریدن روی سکو و گره کردن مشتها ، حضور روی جلد روزنامهها ، اشتیاق هواداران از موفقیت یک هموطن، رضایت خانواده و دوستان و عزیزان ، همه و همه اتفاقات کمنظیری بود که برای من به عنوان فرزند کوچک این مرز و بوم رخ داده است اما زیباترین واقعیت زندگیام این که نمیتوانم همه آن ها را با یک لحظه خدمت در بارگاه ملکوتی آقا امام رضا(ع) مقایسه کنم. من هم همانند میلیون ها نفر ، آرزوی خدمتگزاری بارگاه مقدسش را داشتم و دارم و چه افتخاری بیشتر از اینکه جواب همه تلاشهایم ، حضور به عنوان خادم این امام بزرگوار؟ لحظهلحظه خاطرات خوب زندگیام را یک طرف میگذارم و ثانیه به ثانیه ایستادن در لباس خدمت امام هشتم (ع) را سوی دیگر. سنگینی مسئولیت آن به حدی است که از همه تهی بودنهای زندگی، خالی میشوی و از همه قداستهای بندگی لبریز.
*زندگی در این لباس چه حال و هوایی دارد؟
زندگی به عنوان خادم الرضا(ع) یک شکل دیگر از نفس کشیدن است. این که بدانی برای نوکری اینجا هستی و به تو افتخار این داده شده تا در خانه امام هشتم مسلمانان جهان کار کنی و نظاره کنی و عظمت این درگاه را با تمام وجود لمس کنی. اینکه عزیزترین میهمانان آقا را تماشاکنی و برای یک قدم به جلو رفتن شان ، تلاشی کرده باشی. این که بدانی قدم زدن در این هوا ، نه به عنوان میهمان که به عنوان یار و همراه میزبان است که نصیب تو شده و آن وقت است که با آرامش ، به دور از دغدغه و فراموش از مشکلات ، راه می روی و صحن به صحن ، زیبایی ، قداست ، نعمت و عظمت را به چشم ببینی. زندگی به عنوان خادم الرضا(ع) همان درهای گشوده شدهای است که خداوند متعال وعده انجامش را داده. بازشدن روی انسان به زیبایی مطلق که گاهی یک عمر در غفلت میگذرد و دیده نمیشود. زندگی در جوار این حرم ، نفس کشیدنهایش جزو عمر حساب نمیشود و این را نه من که همه کسانی که از نزدیک بزرگیاش را دیدهاند هم اذعان دارند.
چندین سال است دارم این لباس را میپوشم، امیدوارم لیاقتش را داشته باشم. اینها کار خودش است، من کارهای نبودم. یادم هست در بازیهای جهانی تهران 1998 آقای طبسی آمد پیش ما و گفت هرکس مدال طلا بگیرد، خادم حرم امام رضا (ع) میشود. در فینال، یک هیچ از حریف ترک عقب بودم. 20 ثانیه مانده بود به پایان مسابقه، نگاهی به آسمان کردم و گفتم بیخیال طلا، خادمی امام رضا(ع) دارد از دستم میرود. ناگهان داور، یک اخطار به حریف و یک امتیاز به من داد و قهرمان شدم. بچه که بودم، وقتی برای اولین بار این لباس را بر تن خادمها دیدم، حسودیام شد. با خودم گفتم، کاش میشد یک روز هم من این لباس را بپوشم .
وقتی سرشناس باشی و سعادت خدمت به آقا را به دست بیاوری برایت گاهی مشکلاتی هم پیش می آید که البته خیلی شیرین هستند.
مثلاً علیرضا درباره یکی از آنها میگوید: «در مسابقات جهانی قهرمان شده بودم و تلویزیون و رسانهها زیاد نشانم میدادند، در حرم با همین لباس ایستاده بودم. مردم، من را شناختند و ریختند دو رو برم. یک دفعه دیدم آستین سمت راستم دارد کش میآید و ول هم نمیشد. جمعیت را کنار زدم و دیدم یک پیرمرد، دارد محکم آستین را میکشد. گفتم چه کار می کنی پدرجان؟ گفت: مگر تو شفا نگرفتی!؟
*این افتخار را در ردیف کدامیک از افتخارات خود میدانی؟
افتخار خادمالرضا (ع) بودن را در زندگی خودم با هیچ کدام از افتخارات ورزشی و غیرورزشیام برابر نمیدانم چه این که فاصله از آسمان است تا زمین. اعتقاد قلبی دارم که زندگی بر اساس تعالیم امام بزرگوار، همان آرزویی است که همه داریم و برای رسیدن به آن تلاش میکنیم و حالا فرض کنیم که این سبک زندگی را در محضر خود امام بگذرانیم. برای من هم به عنوان یک ورزشکار، فرصت این افتخار نصیب شد و توانستم در مقطعی، از نزدیک با حال و هوای مقدس این عالم بهشتی رودررو باشم.
* و یک جمله که از آن امام همام ورد زبانت است
ای حرم ات ملجاء درماندگان …