آرشیو انعکاس
برای دسترسی به بخش های اصلی سایت از این قسمت استفاده کنید

فرهنگ عمومی برپایه همزیستی ،مودت ،محبت، همکاری،همیاری ،کمک ودستگیری از یکدیگراست.*اسمعیل شاه محمدی

IMG-20141105-WA0000

فرهنگ عمومى

فرهنگ تعيين كننده چگونگي تفكر و احساس اعضاي جامعه است و فرهنگ در واقع راهنماي اعمال انسانها و معرف جهان بيني‌هاي آنها در زندگي است و فرهنگ عمومي به معناي فرهنگ غالب و گسترده‌اي است كه در ميان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزه‌اي از عقايد،‌ارزشها، جلوه‌هاي احساسي و هنجارهاست كه اجبار اجتماعي غير رسمي از آن حمايت مي‌كند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در كليت جامعه مورد قبول است.

بر اين اساس فرهنگ عمومي از چند حوزه اصلي ارزشها، عقايد، باورها و هنجارها تشكيل يافته است ودر كشور ايران به دليل اهميت خاصي كه به اين موضوع داده مي‌شود روز 14آبان به نام روز فرهنگ عمومي نام گذاري شده است و اين امر ضرورت توجه و بررسي به اين مفهوم را بيان مي‌كند. در اين مقاله ضمن تعريف فرهنگ و فرهنگ عمومي  ضرورت توجه به آن در كشور ايران و فرهنگ عمومي جامعه اسلامي از منظر جامعه شناختي مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

ابعاد و دامنه مفهومي كه به عنوان «فرهنگ» مي شناسيم، آنقدر عميق و وسيع است كه مشكل مي‌توان آن را در قالب تعريفي مشخص و محدود گنجانيد. با مراجعه به بحثهاي جامعه شناسان و صدها توصيف و تعريف از «فرهنگ» بطور كلي مي‌توان دريافت كه از ارزشها و اعتقادات و باورها گرفته تا منش و خصائل و هنجارها و ادبيات و هنر و معماري، آئين‌ها و افسانه و اسطوره همگي ذيل مجموعه فرهنگ مي‌گنجد.

 

مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعي يكي از كم تعريف پذيرترين مفاهيم است كه گاه برخي آن را پديده‌اي انساني دانسته‌اند كه همه پديده‌هاي انساني را در برگرفته و در مقابل طبيعت قرارش داده‌اند و گاه نيز صرفاً شامل بقايايي به حساب آورده‌اند كه شامل همه چيزهايي مي‌شود كه نمي‌توان آنها را در مفاهيم سياست، اقتصاد و دين جاي داد. برخي از مؤلفان امروزي نيز برآنند تا فرهنگ را يك بعد هميشه حاضر از زندگي اجتماعي افراد بدانند.

 

 

فرهنگ در واقع در چهار راه انديشه و احساس قرار گرفته و آن را بايد در حوزه اجتماعي معادلي دانست براي نظام رواني احساسي كه به غرايزها ساختار مي‌دهد. بازنمايي و جهان بيني را براي ما ممكن مي‌كند و ميان امر واقعي و امر خيالي از ميان نمادها، اسطوره‌ها، هنجارها، آرمان‌ها و ايدئولوژيها رابطه ايجاد مي‌كند.

 

به بيان ساده فرهنگ  يك پديده اجتماعي است كه از سويي در تلاش انسانها براي پاسخگويي به نيازهاي گوناگونشان پديد مي‌آيد و از سوي ديگر راهنماي فكر و عمل انسانها براي رفع نيازهايشان است. مثلاً در يك جامعه نياز به غذا باعث ايجاد روش خاصي براي كشت و كار مي‌شود كه در اثر گذشت زمان، ‌خوگرفتن به اين روش و تكرار روش توسط اعضاي جامعه بخشي از فرهنگشان مي‌شود.

 

بعبارات ديگر :

«فرهنگ عمومي عبارت است از محموعه منسجم و نظام يافته‌اي از اهداف، ارزشها، عقايد، باورها، رسوم و هنجارهاي مردم متعلق به يك جامعه بزرگ، قوم يا ملت»

 

بنابراين فرهنگ عمومي شامل تمامي فعاليتهاي مبتني بر انديشه و عادت است كه در جهت برآوردن نيازهاي بشري بسته به انواع جوامع از نظر تاريخي، سياسي، اقتصادي، مذهبي، رفتارهاي عمومی مردم را شكل مي‌دهد.

 

همه انسانهايي كه از گذشته‌هاي دور تا كنون در اقصي نقاط دنيا زندگي كرده‌اند  فرهنگ داشته‌اند. پس فرهنگ يك پديده عام است و هيچ گروه يا فردي در جامعه انساني نمي‌توان يافت كه فرهنگ نداشته باشد؛ اما از آنجايي كه اقوام و جوامع مختلف به نحوه يكساني در برآوردن نيازهاي خود و برخوردشان براي رفع نيازها يكسان نبوده است  طبيعتاً فرهنگ خاص خود را ساخته و پرداخته‌اند و از اين رو است كه در جوامع مختلف، تنوع فرهنگي به چشم مي‌خورد. ليكن در يك جامعه بزرگ، قوم ياملت، بسياري از ارزشها، باورها، هنجارها، معيارها و الگوهاي رفتاري هستند كه گذشته از تكثر فرهنگي قوميتهاي مختلف جامعه  جنبه عام داشته و همگان آن را پذيرفته‌اند و از آن پيروي مي‌كنند.

 

 

همين جنبه‌هاي عام در يك جامعه بزرگ يا ملت را به عنوان «فرهنگ عمومي» آن جامعه مي‌توان مورد مطالعه و بررسي قرار داد. شخصيت اجتماعي مردم يك جامعه در فرهنگ عمومي آن خلاصه مي‌شود و اهداف و كيفيت و مسير حركت به سوي تعالي با زوال و عقب افتادگي آن تحت تأثير فرهنگ عمومي است. لذا اهميت شناخت و بررسي فرهنگ عمومي براي ارتقاء و تحول آن در مسير رشد و توسعه آشكار مي‌شود. بسياري از پژوهشگران براي واكاوي فرهنگ عمومي و اصلاح و برنامه ريزي آن ابتدا به بررسي دقيق آن از طريق كاركردهاي سطوح و لايه‌هاي مختلف فرهنگ مي‌پردازند،چراکه فرهنگ از سطوح مختلفي مشتق شده است.

 

 

برخي از اين مشتقات در يك نظام فرهنگي، پايه‌ها و ريشه‌هاي فرهنگ عمومي را مي‌سازند. اين بخش را لايه زيرين مجموعه مي‌نامند كه ديگر سطوح و لايه‌ها بر آن قرار دارند. مي‌توان گفت كه جهان بيني‌ها و شناخت شناسي در اين سطح قرار دارد كه ريشۀ بسياري از باورها، اعتقادات و ارزشها را به عنوان لايه بعدي فرهنگ تشكيل مي دهند. سطح بعد  آئين‌ها، هنر و ادبيات است كه لايه بعدي را تشكيل مي‌دهند و بر پايه باورها، اعتقادات و ارزشهاي يك جامعه استوارند. لايه بعدي كه بيروني‌ترين و آشكارترين سطح است، هنجارها و الگوهاي رفتاري و معيارهاي اجتماعي در يك جامعه مورد مشاهده و بررسي است.

 

يكي از جامعه شناسان به نام اولسون، فرهنگ را داراي چهار مؤلفه، هنجار، باور، ارزش و تكنولوژي مي‌داند. در هنجار به دنبال اين هستيم كه چه چيز در فرهنگ مردم وجود دارد و در ارزش به دنبال اين هستيم كه چه بايد باشد. در حقيقت نگرش آرماني به آنچه كه در فرهنگ عمومي انتظار داريم ارزش است و در تكنولوژي به چگونگي انجام امور توجه داريم.

 

 

كشور ايران كه يك كشور اسلامي است و از دير باز داراي تمدن غني ايراني و ارزشهاي اصيل مي‌باشد اهميت خاصي به مقوله فرهنگ و تعامل افراد با يكديگر نه تنها به عنوان اعضاي يك جامعه بلكه به عنوان يك فرهنگ ويژه و شناخته شده جامعه مي‌دهد. فرهنگ عمومي در كشور ايران مبتني بر اصول و معارف اسلامي و ملى است.

 

در دين مقدس اسلام غير از اينكه افراد به يك سلسله مباني فردي از نظر مسائل اخلاقي و فرهنگي معتقد هستند يك سلسله قوانين و برنامه‌هايي وجود دارد كه بر اساس روابط اجتماعي افراد را به يكديگر پايبند مي‌سازد.

 

اما برنامه ريزيهايي كه اسلام براي هر فرد دارد جدا از برنامه‌هايي نيست كه براي فرهنگ عمومي يك جامعه پيش بيني كرده است به عنوان مثال وقتي اعتقاد به يك سلسله مباني فردي اخلاقي و فرهنگي مثل پاكي، درستي و حق گويي و بسياري ديگر اصول اوليه براي هر فرد در نظر گرفته مي‌شود اين امر مي‌تواند ريشه و پايه برقراري روابط و مناسبات اجتماعي درستي را بنا نهد. بديهي است كه در چنين ديني  فرهنگ عمومي نيز بر پايه همزيستي، مودت، محبت، همكاري، همياري و كمك و دستگيري از يكديگر است.

 

مهرورزي و عدالت اجتماعي و ظلم ستيزي وآزادى معقول از محوري ترين اصول اسلام در فرهنگ عمومي جامعه است. در غرب وقتي فرهنگ عمومي تعريف مي‌شود  رفتارهاي عرفي مبنا قرار مي‌گيرد. اما در جامعه اسلامي ايران همانطور كه در بخش قبل سطوح مختلف فرهنگ را تشريح كرديم، الگوهاي رفتاري جامعه اسلامي منبعث از لايه‌هاي زيرين است كه همانا انديشه‌هاي ديني بر آن حاكمند.

 

در جامعه ايران وقتي از دين صحبت مي‌شود، كليه سطوح يعني باورها، ارزشها، هنجارها، رفتار، عرف و شئون اجتماعي كه عناصر فرهنگ عمومي هستند بر اساس تعاليم اسلامي شكل گرفته‌اند.البته ان دسته كه به إفراط روى أورده اند مد نظر نيست .

 

بنابراين اصلي‌ترين مسأله فرهنگ عمومي در ايران  كمال جويي است و انديشه‌هاي ديني كه وجه ارزشي دارند بر رفتارها و مناسبات اجتماعي حاكم هستند. فرهنگ درعين حال که ثابت بوده، تغيير پذير نيز هست. بنابراين مي‌توان برخي از بنيانهاي فرهنگ عمومي را كه مطابق دين مبين اسلام است  طراحي كرد و تغيير داد. به منظور اصلاح و توسعه تكاملي فرهنگ عمومي كشور بايد سطوح و زيربنا‌هاي فرهنگي و اصول بنياني رفتارهاي فرهنگي را شناخت و زير بناها و ارزشهاي نامطلوب غیرهنجار و إفراطى را حذف كرد.

 

 

به منظور ايجاد تغييرات مطلوب در فرهنگ عمومي جامعه ایران توجه به ابعاد سه گانه ارزشها، حوزه قوانین و ضوابط و حوزه اجرای قوانین در سطح جامعه ضروری است. در ايران اسلامي به دليل حاكميت ارزشهاي اسلام رعايت عدالت اجتماعي و توجه به معنويات در پيشرفت و توسعه مادي جامعه و ترويج روحيه جمع گرايي و اعتقاد به اينكه دستيابي به حد اكثر منافع شخصي از طريق حداكثر شدن منافع جمعي امكان پذير است  از اولويت‌هاي اصلاح فرهنگ عمومي است.

 

 

ارائه الگو به جامعه در انديشه و رفتار مردم، گام مؤثر ديگري در حاكميت معيارهاي درست اسلامى  در فرهنگ عمومي است. در حوزه قوانين بايد قوانين و مقرراتي در سطوح خرد و كلان وضع شوند كه با اصول او فطرت انسانها هماهنگ باشد.

 

 

از سوي ديگر پرورش ذهنيت جامعه و ارائه اطلاعات مناسب به مردم مي‌تواند صفات انسانى  را در فرهنگ عمومي كشور احيا نمايد. اعتقاد و عمل نمودن گروههاي مرجع و پايه در جامعه به مصاديق فرهنگ اسلامي و انسانى مي‌تواند از جمله مهمترين ابزارهاي شيوع فرهنگ صحيح اسلامي و الگوهاي رفتار معنوى  در فرهنگ عمومي جامعه باشد. در بخش قوانين تبادل فرهنگي با جوامع ديگر و دريافت جنبه‌هاي مثبت فرهنگ ديگران به تقويت و غناي فرهنگ عمومي كمك شاياني مي‌كند.

 

تقويت فرهنگ عمومي در حوزه قوانين و ضوابط منحصر به امور اخلاقي و معنوي نيست و در ابعاد سخت افزاري هم با اهميت است به عنوان مثال معماري و همينطور ابزار حمل و نقل و يا محيط‌هاي عمومي كه افراد با آن هر روز سر و كار دارند  بايد بر اساس اصول فرهنگى طراحي گردند. در حوزه اجراي قوانين نيز بايد همه افراد از اصول سياستهاي فرهنگي نظام و امور شرعي و ملي به عنوان ملاك‌هاي اساسي  توجه و عنايت كافي داشته باشند.

 

 

در پايان اساسي‌ترين نكته آن است كه براي اجراي قوانين إسلامي و ملى در فرهنگ عمومي كشور و بازسازي و اصلاح فرهنگ عمومي  دولت بايد بيش از آنكه خود را متولی فرهنگ مردم و هدايت فرهنگي آنان بداند  خود را متولی تهيه امكانات و زير ساختها  به ويژه ساختها و ابزار لازم براي توليد و ابداع و اجراي اصول و ارزشهاي انسانى و اسلامى و ملى در فرهنگ عمومي و اشاعه آن در ميان مردم بداند.

 

*رییس انجمن صنفی خبرنگاران شهرستان ری

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.